تفکر
Kanalga Telegram’da o‘tish
روشنگری را فراموش نکنید. شعار روشنگری به قول کانت از این قرار است که “در به کار گیری فهم خود شهامت داشته باشیم.” هدف از ایجاد این کانال هم، همین روشنگری و روشنفکری است. رواج بدهید این مکتب عالمگیر را... پل ارتباطی @Zahramehr
Ko'proq ko'rsatish2025 yil raqamlarda

14 060
Obunachilar
-424 soatlar
-117 kunlar
-5230 kunlar
Postlar arxiv
در سال۱۹۷۴، هنرمند اجراگر، مارینا آبراموویچ، آزمایشی را در استودیویی کوچک در ناپل با نام «ریتم صفر» انجام داد. او به مدت شش ساعت بیحرکت ایستاد، در حالی که کنار میزی قرار داشت که روی آن۷۲ شیء مختلف چیده شده بود؛ از پر، رژ لب و خوشه انگور گرفته تا چاقو، میخ، تیغ جراحی و حتی یک تفنگ پُر.
تابلویی در کنار او نصب شده بود که روی آن نوشته بود:
«روی این میز ۷۲ شیء وجود دارد که میتوانید به هر شکلی که میخواهید روی من استفاده کنید. من شیء هستم.»
او به تماشاگران اختیار کامل بر بدنش را داد و اعلام کرد که تمام مسئولیت هر کاری که انجام دهند بر عهده خودش است.
در آغاز، رفتار تماشاگران آرام و بیضرر بود. کسی به او گل رز داد، دیگری بازوانش را جابهجا کرد. اما کمکم جمعیت شروع به آزمایش مرزها کرد. لباسهایش را با قیچی پاره کردند، پوستش را با خار گل خراش دادند، و گردنش را با سوزن سوراخ کردند. مردی با چاقو بدنش را برید و از خونش نوشید. شخصی تفنگ را پر کرد، در دستش گذاشت و لوله را به سمت سر خودش نشانه گرفت، در حالی که دیگران در سکوت نگاه میکردند. هیچکس دخالت نکرد.
با گذشت زمان، جمعیت پرخاشگرتر و بیرحمتر شد. تا پایان شش ساعت، بدن آبراموویچ پوشیده از زخم و کبودی بود، موهایش کنده شده و لباسهایش پاره و آویزان بود.
وقتی اجرا به پایان رسید و او دوباره شروع به حرکت کرد، تماشاگران پراکنده شدند. هیچکس نمیخواست به او نگاه کند یا مسئولیت کارهایش را بپذیرد. همان کسانی که دقایقی پیش میخندیدند، حالا در سکوت و شرم اتاق را ترک کردند.
عکسهای باقیمانده از این اجرا، آبراموویچ را نشان میدهد که تقریباً برهنه، با بدنی خونآلود و چهرهای آلوده به رژ لب، در میان همان اشیاء ایستاده است؛ تفنگ، چاقو، گل رز و طناب.
این اجرا بهعنوان یکی از تکاندهندهترین آزمایشهای اجتماعی در تاریخ هنر معاصر شناخته میشود؛ نه بهخاطر کاری که او انجام داد، بلکه بهخاطر آنچه مردم نشان دادند؛
اینکه وقتی احساس کنند هیچ پیامدی در کار نیست، تا کجا میتوانند پیش بروند.
@Tafakkor
💯 16👎 7
در سال۱۹۷۴، هنرمند اجراگر، مارینا آبراموویچ، آزمایشی را در استودیویی کوچک در ناپل با نام «ریتم صفر» انجام داد. او به مدت شش ساعت بیحرکت ایستاد، در حالی که کنار میزی قرار داشت که روی آن۷۲ شیء مختلف چیده شده بود؛ از پر، رژ لب و خوشه انگور گرفته تا چاقو، میخ، تیغ جراحی و حتی یک تفنگ پُر.
تابلویی در کنار او نصب شده بود که روی آن نوشته بود:
«روی این میز ۷۲ شیء وجود دارد که میتوانید به هر شکلی که میخواهید روی من استفاده کنید. من شیء هستم.»
او به تماشاگران اختیار کامل بر بدنش را داد و اعلام کرد که تمام مسئولیت هر کاری که انجام دهند بر عهده خودش است.
در آغاز، رفتار تماشاگران آرام و بیضرر بود. کسی به او گل رز داد، دیگری بازوانش را جابهجا کرد. اما کمکم جمعیت شروع به آزمایش مرزها کرد. لباسهایش را با قیچی پاره کردند، پوستش را با خار گل خراش دادند، و گردنش را با سوزن سوراخ کردند. مردی با چاقو بدنش را برید و از خونش نوشید. شخصی تفنگ را پر کرد، در دستش گذاشت و لوله را به سمت سر خودش نشانه گرفت، در حالی که دیگران در سکوت نگاه میکردند. هیچکس دخالت نکرد.
با گذشت زمان، جمعیت پرخاشگرترو بیرحمتر شد. تا پایان شش ساعت، بدن آبراموویچ پوشیده از زخم و کبودی بود، موهایش کنده شده و لباسهایش پاره و آویزان بود.
وقتی اجرا به پایان رسید و او دوباره شروع به حرکت کرد، تماشاگران پراکنده شدند. هیچکس نمیخواست به او نگاه کند یا مسئولیت کارهایش را بپذیرد. همان کسانی که دقایقی پیش میخندیدند، حالا در سکوت و شرم اتاق را ترک کردند.
عکسهای باقیمانده از این اجرا، آبراموویچ را نشان میدهد که تقریباً برهنه، با بدنی خونآلود و چهرهای آلوده به رژ لب، در میان همان اشیاء ایستاده است: تفنگ، چاقو، گل رز و طناب.
این اجرا بهعنوان یکی از تکاندهندهترین آزمایشهای اجتماعی در تاریخ هنر معاصر شناخته میشود؛ نه بهخاطر کاری که او انجام داد، بلکه بهخاطر آنچه مردم نشان دادند:
اینکه وقتی احساس کنند هیچ پیامدی در کار نیست، تا کجا میتوانند پیش بروند.
@Tafakkor
در سال۱۹۷۴، هنرمند اجراگر مارینا آبراموویچ آزمایشی را در استودیویی کوچک در ناپل با نام «ریتم صفر» انجام داد. او به مدت شش ساعت بیحرکت ایستاد، در حالی که کنار میزی قرار داشت که روی آن۷۲ شیء مختلف چیده شده بود؛ از پر، رژ لب و خوشه انگور گرفته تا چاقو، میخ، تیغ جراحی و حتی یک تفنگ پُر.
تابلویی در کنار او نصب شده بود که روی آن نوشته بود:
«روی این میز ۷۲ شیء وجود دارد که میتوانید به هر شکلی که میخواهید روی من استفاده کنید. من شیء هستم.»
او به تماشاگران اختیار کامل بر بدنش را داد و اعلام کرد که تمام مسئولیت هر کاری که انجام دهند بر عهده خودش است.
در آغاز، رفتار تماشاگران آرام و بیضرر بود. کسی به او گل رز داد، دیگری بازوانش را جابهجا کرد. اما کمکم جمعیت شروع به آزمایش مرزها کرد. لباسهایش را با قیچی پاره کردند، پوستش را با خار گل خراش دادند، و گردنش را با سوزن سوراخ کردند. مردی با چاقو بدنش را برید و از خونش نوشید. شخصی تفنگ را پر کرد، در دستش گذاشت و لوله را به سمت سر خودش نشانه گرفت، در حالی که دیگران در سکوت نگاه میکردند. هیچکس دخالت نکرد.
با گذشت زمان، جمعیت پرخاشگرترو بیرحمتر شد. تا پایان شش ساعت، بدن آبراموویچ پوشیده از زخم و کبودی بود، موهایش کنده شده و لباسهایش پاره و آویزان بود.
وقتی اجرا به پایان رسید و او دوباره شروع به حرکت کرد، تماشاگران پراکنده شدند. هیچکس نمیخواست به او نگاه کند یا مسئولیت کارهایش را بپذیرد. همان کسانی که دقایقی پیش میخندیدند، حالا در سکوت و شرم اتاق را ترک کردند.
عکسهای باقیمانده از این اجرا، آبراموویچ را نشان میدهد که تقریباً برهنه، با بدنی خونآلود و چهرهای آلوده به رژ لب، در میان همان اشیاء ایستاده است: تفنگ، چاقو، گل رز و طناب.
این اجرا بهعنوان یکی از تکاندهندهترین آزمایشهای اجتماعی در تاریخ هنر معاصر شناخته میشود؛ نه بهخاطر کاری که او انجام داد، بلکه بهخاطر آنچه مردم نشان دادند:
اینکه وقتی احساس کنند هیچ پیامدی در کار نیست، تا کجا میتوانند پیش بروند.
@Tafakkor
در سال۱۹۷۴، هنرمند اجراگر مارینا آبراموویچ آزمایشی را در استودیویی کوچک در ناپل با نام «ریتم صفر» انجام داد. او به مدت شش ساعت بیحرکت ایستاد، در حالی که کنار میزی قرار داشت که روی آن۷۲ شیء مختلف چیده شده بود؛ از پر، رژ لب و خوشه انگور گرفته تا چاقو، میخ، تیغ جراحی و حتی یک تفنگ پُر.
تابلویی در کنار او نصب شده بود که روی آن نوشته بود:
«روی این میز ۷۲ شیء وجود دارد که میتوانید به هر شکلی که میخواهید روی من استفاده کنید. من شیء هستم.»
او به تماشاگران اختیار کامل بر بدنش را داد و اعلام کرد که تمام مسئولیت هر کاری که انجام دهند بر عهده خودش است.
در آغاز، رفتار تماشاگران آرام و بیضرر بود. کسی به او گل رز داد، دیگری بازوانش را جابهجا کرد. اما کمکم جمعیت شروع به آزمایش مرزها کرد. لباسهایش را با قیچی پاره کردند، پوستش را با خار گل خراش دادند، و گردنش را با سوزن سوراخ کردند. مردی با چاقو بدنش را برید و از خونش نوشید. شخصی تفنگ را پر کرد، در دستش گذاشت و لوله را به سمت سر خودش نشانه گرفت، در حالی که دیگران در سکوت نگاه میکردند. هیچکس دخالت نکرد.
با گذشت زمان، جمعیت پرخاشگرترو بیرحمتر شد. تا پایان شش ساعت، بدن آبراموویچ پوشیده از زخم و کبودی بود، موهایش کنده شده و لباسهایش پاره و آویزان بود.
وقتی اجرا به پایان رسید و او دوباره شروع به حرکت کرد، تماشاگران پراکنده شدند. هیچکس نمیخواست به او نگاه کند یا مسئولیت کارهایش را بپذیرد. همان کسانی که دقایقی پیش میخندیدند، حالا در سکوت و شرم اتاق را ترک کردند.
عکسهای باقیمانده از این اجرا، آبراموویچ را نشان میدهد که تقریباً برهنه، با بدنی خونآلود و چهرهای آلوده به رژ لب، در میان همان اشیاء ایستاده است: تفنگ، چاقو، گل رز و طناب.
این اجرا بهعنوان یکی از تکاندهندهترین آزمایشهای اجتماعی در تاریخ هنر معاصر شناخته میشود؛ نه بهخاطر کاری که او انجام داد، بلکه بهخاطر آنچه مردم نشان دادند:
اینکه وقتی احساس کنند هیچ پیامدی در کار نیست، تا کجا میتوانند پیش بروند.
@Tafakkor
در سال۱۹۷۴، هنرمند اجراگر مارینا آبراموویچ آزمایشی را در استودیویی کوچک در ناپل با نام «ریتم صفر» انجام داد. او به مدت شش ساعت بیحرکت ایستاد، در حالی که کنار میزی قرار داشت که روی آن۷۲ شیء مختلف چیده شده بود؛ از پر، رژ لب و خوشه انگور گرفته تا چاقو، میخ، تیغ جراحی و حتی یک تفنگ پُر.
تابلویی در کنار او نصب شده بود که روی آن نوشته بود:
«روی این میز ۷۲ شیء وجود دارد که میتوانید به هر شکلی که میخواهید روی من استفاده کنید. من شیء هستم.»
او به تماشاگران اختیار کامل بر بدنش را داد و اعلام کرد که تمام مسئولیت هر کاری که انجام دهند بر عهده خودش است.
در آغاز، رفتار تماشاگران آرام و بیضرر بود. کسی به او گل رز داد، دیگری بازوانش را جابهجا کرد. اما کمکم جمعیت شروع به آزمایش مرزها کرد. لباسهایش را با قیچی پاره کردند، پوستش را با خار گل خراش دادند، و گردنش را با سوزن سوراخ کردند. مردی با چاقو بدنش را برید و از خونش نوشید. شخصی تفنگ را پر کرد، در دستش گذاشت و لوله را به سمت سر خودش نشانه گرفت، در حالی که دیگران در سکوت نگاه میکردند. هیچکس دخالت نکرد.
با گذشت زمان، جمعیت پرخاشگرترو بیرحمتر شد. تا پایان شش ساعت، بدن آبراموویچ پوشیده از زخم و کبودی بود، موهایش کنده شده و لباسهایش پاره و آویزان بود.
وقتی اجرا به پایان رسید و او دوباره شروع به حرکت کرد، تماشاگران پراکنده شدند. هیچکس نمیخواست به او نگاه کند یا مسئولیت کارهایش را بپذیرد. همان کسانی که دقایقی پیش میخندیدند، حالا در سکوت و شرم اتاق را ترک کردند.
عکسهای باقیمانده از این اجرا، آبراموویچ را نشان میدهد که تقریباً برهنه، با بدنی خونآلود و چهرهای آلوده به رژ لب، در میان همان اشیاء ایستاده است: تفنگ، چاقو، گل رز و طناب.
این اجرا بهعنوان یکی از تکاندهندهترین آزمایشهای اجتماعی در تاریخ هنر معاصر شناخته میشود؛ نه بهخاطر کاری که او انجام داد، بلکه بهخاطر آنچه مردم نشان دادند:
اینکه وقتی احساس کنند هیچ پیامدی در کار نیست، تا کجا میتوانند پیش بروند.
@Tafakkor
در سال۱۹۷۴، هنرمند اجراگر مارینا آبراموویچ آزمایشی را در استودیویی کوچک در ناپل با نام «ریتم صفر» انجام داد. او به مدت شش ساعت بیحرکت ایستاد، در حالی که کنار میزی قرار داشت که روی آن۷۲ شیء مختلف چیده شده بود؛ از پر، رژ لب و خوشه انگور گرفته تا چاقو، میخ، تیغ جراحی و حتی یک تفنگ پُر.
تابلویی در کنار او نصب شده بود که روی آن نوشته بود:
«روی این میز ۷۲ شیء وجود دارد که میتوانید به هر شکلی که میخواهید روی من استفاده کنید. من شیء هستم.»
او به تماشاگران اختیار کامل بر بدنش را داد و اعلام کرد که تمام مسئولیت هر کاری که انجام دهند بر عهده خودش است.
در آغاز، رفتار تماشاگران آرام و بیضرر بود. کسی به او گل رز داد، دیگری بازوانش را جابهجا کرد. اما کمکم جمعیت شروع به آزمایش مرزها کرد. لباسهایش را با قیچی پاره کردند، پوستش را با خار گل خراش دادند، و گردنش را با سوزن سوراخ کردند. مردی با چاقو بدنش را برید و از خونش نوشید. شخصی تفنگ را پر کرد، در دستش گذاشت و لوله را به سمت سر خودش نشانه گرفت، در حالی که دیگران در سکوت نگاه میکردند. هیچکس دخالت نکرد.
با گذشت زمان، جمعیت پرخاشگرترو بیرحمتر شد. تا پایان شش ساعت، بدن آبراموویچ پوشیده از زخم و کبودی بود، موهایش کنده شده و لباسهایش پاره و آویزان بود.
وقتی اجرا به پایان رسید و او دوباره شروع به حرکت کرد، تماشاگران پراکنده شدند. هیچکس نمیخواست به او نگاه کند یا مسئولیت کارهایش را بپذیرد. همان کسانی که دقایقی پیش میخندیدند، حالا در سکوت و شرم اتاق را ترک کردند.
عکسهای باقیمانده از این اجرا، آبراموویچ را نشان میدهد که تقریباً برهنه، با بدنی خونآلود و چهرهای آلوده به رژ لب، در میان همان اشیاء ایستاده است: تفنگ، چاقو، گل رز و طناب.
این اجرا بهعنوان یکی از تکاندهندهترین آزمایشهای اجتماعی در تاریخ هنر معاصر شناخته میشود؛ نه بهخاطر کاری که او انجام داد، بلکه بهخاطر آنچه مردم نشان دادند:
اینکه وقتی احساس کنند هیچ پیامدی در کار نیست، تا کجا میتوانند پیش بروند.
@Tafakkor
امروزدراینآیهتدبرمیکنیم
👇به نام خدا
فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ
کسی که پیمان میشکند، فقط به زیان خود میشکند.
فتح/١٠
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
تازه کن ایمان نی از گفتِ زبان
ای هوا را تازه کرده در نهان
تا هوا تازهست، ایمان تازه نیست
کاین هوا جز قفلِ آن دروازه نیست
مولانا
@Tafakkor
👍 24💯 9
حکومتی که خویش را فراتر از پرسش و پاسخ میداند، و مردم را نه صاحبان اصلی حق که محتاجان به سرپرستی میپندارد، در حقیقت بنیاد مشروعیت را به تباهی میکشاند. چنین نظامی، آزادی را نه چونان حق ذاتی انسان، بلکه چونان هدیهای مشروط از جانب خویش مینگرد و ارادهی فردی یا گروهی خاص را با زور قانون یا قهر، بر سرنوشت جمعی تحمیل میکند.
وقتی فریاد اکثریت نادیده گرفته میشود و خواست آنان در پای منافع و ایدئولوژی گروهی اندک قربانی میگردد، آن حکومت دیگر نمایندگی ملت را بر عهده ندارد. در چنین شرایطی، حاکمان خود را داوران نهایی حقیقت میدانند، هرگونه نقد و اعتراضی را برنمیتابند و خود را مصون از خطا و فراتر از بازخواست میپندارند.
این چارچوب ذهنی و عملی، فارغ از هر نام و عنوانی که داشته باشد، ماهیتی استبدادی دارد. در چنین سیستمی، حاکمیت به جای آن که خدمتگزار مردم باشد، آنان را در خدمت خود میطلبد و اطاعت مطلق را جایگزین مشارکت آگاهانه میسازد. این همان جوهرهی حکومت طاغوتی است؛ حکومتی که در آن، قدرت نه از مردم که در تقابل با مردم اعمال میشود و حق انتخاب و آزادی بیان، قربانی خودکامگی و انحصارطلبی میگردد. در نهایت، چنین حکومتی مشروعیت اخلاقی و مردمی خود را از دست میدهد و تنها بر پایهی زور و ترس استوار میماند.
زهرا مهر
@Tafakkor
👍 38💯 6👎 4
کارهای مورد علاقهات را انجام بده و با این همه منفعت عموم را از نظر دور مدار؛ تا آنجا که لازم است تفکر کن ولی از خود تردید نشان مده؛ و نظرهای خود را به شیوهای متظاهرانه بهتر جلوه مَده از پرگویی بپرهیز از رئیس مآبی دوری کن خدای درونت باید بر انسانی نیرومند، پخته دولتمرد رومی و فرمانروا حاکم باشد؛ انسانی مصمم و مقاوم مانند سربازی که منتظر اشارهای است تا کارزار زندگی را ترک کند و خلاصی یابد؛ انسانی که اعتبار بیچون و چرایی دارد و محتاج تأیید و تصدیق خود یا دیگران نیست. این است راز شادی و سرخوشی، رازِ اتکا به نفس و بینیازی از طلب آرامش از دیگران؛ ما باید روی پای خود بایستیم نه این که دیگران ما را سرپا نگه دارند.
تاملات/مارکوس اورلیوس
@Tafakkor
💯 19👍 6👎 5
امروزدراینآیهتدبرمیکنیم
👇به نام خدا
شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ
براى خدا گواهى دهيد، گرچه به ضرر خودتان يا والدين و بستگان باشد.
نساء/١٣۵
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
وقتی که تاج پادشاهی را بر سر سگی بگذاری، سخته که دوباره قلاده به او ببندی.
جرج مارتین
@Tafakkor
👍 32💯 7
ملت تن خداست. هر ملتی فقط تا زمانی ملت است که خدایی خاص خود داشته و همه خدایان دیگر را انکار کند، تا زمانی که ایمان داشته باشد که به توسط خدای خود بر همه پیروز خواهد شد و همهی خدایان دیگر را از خدایی خلع خواهد کرد و از جهان بیرون خواهد راند.
همه ملتهای بزرگ تا بوده چنین ایمان داشتهاند، دستکم ملتهایی که تا اندازهای برجسته بودند، همه ملتهایی که زمانی در تاریخ بشریت جای داشتهاند.
شیاطین/داستایوفسکی
@Tafakkor
💯 10👎 5👍 2
مردان به همان اندازه که تمایل دارند زنجیرهای اخلاقی بر هوسهای خود بگذارند، شایسته آزادی مدنی هستند، به همان اندازه که عشقشان به عدالت بر حرص و آزشان غلبه دارد، به همان اندازه که سلامت و هوشیاری فهمشان بر خودبینی و تکبرشان برتری دارد، به همان اندازه که بیشتر مایلند به نصایح خردمندان و نیکان گوش دهند تا به چاپلوسی ناپاکان.
جامعه نمیتواند وجود داشته باشد، مگر اینکه قدرتی کنترل کننده بر اراده و هوسها در جایی قرار گیرد؛ و هرچه این قدرت در درون کمتر باشد، باید در بیرون بیشتر باشد.
در قانون ابدی هستی مقرر شده است که مردان با ذهنهای بیاعتدال نمیتوانند آزاد باشند. شور و اشتیاقشان زنجیرهایشان را میسازد.
ادموند برک
@Tafakkor
👍 22👎 5
وهن دین؟
فرهاد شفتی
بنا بر روایت انجیل، مسیح به مردمانی که برای سنگسار زنی جمع شده بودند میگوید آنکه هرگز گناه نکرده است اولین سنگ را پرتاب کند. حاضران خجالت زده صحنه را ترک میکنند.
اگر این داستان درست باشد، به نظرم هدف مسیح تعطیل کردن شریعت نبوده است، بلکه بیدار کردن مردمانی بوده است که در باطن از اهداف دین فاصله گرفته بودند اما در ظاهر به شدت دیندار بودند.
شاید بتوان گفت که در طول تاریخِ ادیان، یکی از عمدهترین عواملی که باعث وهن یک دین شده است حساسیت دینداران نسبت به صورت دین (فُرم) و مسامحهی ایشان نسبت به زایل شدن اهداف اخلاقی دین بوده است.
آنچه این مسئله را جدیتر میکند این است که بخش قابل توجهی از صورت دین در بسیاری از ادیان از جمله اسلام، قابل بحث است و علمای آن ادیان در چگونگی و حدود و ثغور آن متفقالقول نیستند. اهداف اخلاقی دین اما چون مبنایی فرادینی دارند، خدشهپذیر نیستند و عدول از آنها انسان را نه تنها از اصل دین که از اصل انسانیت دور میکند.
@Tafakkor
👍 24💯 5
