uz
Feedback
•Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ•

•Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ•

Kanalga Telegram’da o‘tish

[ قهوه بنوشید، موسیقی گوش دهید و دقایقی به هیچ چیز فکر نکنید، شاید زندگی همین باشد.]

Ko'proq ko'rsatish
2025 yil raqamlardasnowflakes fon
card fon
15 939
Obunachilar
-1124 soatlar
-1247 kunlar
-10930 kunlar
Postlar arxiv
هر چیزی که دیرتر از زمان‌اش برسد دیگر هیچ معنایی ندارد. بعد از مرگ من گل‌ها را دور بیاندازید؛ سنگ‌های قبر چیزی از دلتنگی نمی‌دانند. • جمال ثریا
Hammasini ko'rsatish...
خواهشاً لطفاً کپشن‌های زیر موزیک‌ها رو با منبع توی کانالهاتون قرار بدید، نه اینکه کپی بزنید. ما اینجا داریم زحمت می‌کشیم 🫴🏻
Hammasini ko'rsatish...
خواننده تویِ یکی از صادقانه‌ترین مصاحبه‌هاش درباره روزهای آخر زندگی مادرش حرف زده. گفته بود : مادرم به سرطان مبتلا بود و مرگش زودتر از چیزی که فکر می‌کردیم فرا رسید. قبل از اینکه از دنیا بره، ما رفتیم تا برای آخرین بار ببینیمش. هنوز هوشیار بود، اما درد زیادی می‌کشید. نگاهش پر از ترس، ضعف، و شاید اندکی آرامش بود. دیدنش توی اون وضعیت، لحظه‌ای بود که انگار زمان ایستاد و چیزی توی من برای همیشه شکست. در مواجهه با مرگ، فهمیدم چقدر ابراز عشق، آن‌هم وقتی فرصت داره از دست می‌ره، هم سخت و هم ضروریه. وقتی بهش نگاه می‌کردم، فقط دلم می‌خواست همه عشقم رو بدون قید و شرط بهش منتقل کنم. تنها چیزی که برام مهم بود، این بود که بدونه چقدر براش ارزش قائلم. حتّی اگه دیگه صدای منو درست نشنوه. اگه روزی تجربه چنین دردی رو داشته باشید، با تمام وجود آهنگ رو می‌فهمید. هر واژه‌ش انگار زخمی رو لمس می‌کنه، ولی در عین حال، مثل نوازشیه برای قلبی که سوگواره. و اگه هنوز مادرتون کنار تونه، هنوز می‌تونید صدای نفس‌هاش رو بشنوید، بدونید که چه نعمت بزرگیه. لطفاً، تا جایی که می‌تونید، بهش عشق بدید؛ بی‌دریغ، بی‌قید و شرط. قبل از اینکه فقط یه عکس باشه روی دیوار خاطرات.
Hammasini ko'rsatish...
Hammasini ko'rsatish...
Fourth Of July.mp33.80 MB
4.58 KB
گفت از حالت بگو؟ گفتم: دلی ویران، سَری حیران، غمی پنهان، تنی بی‌جان • لاادری
Hammasini ko'rsatish...
به هیچ کاری نمی‌توانم علاقمند بشوم و اصلاً مسائلی برایم پیش آمده که گفتن و یا نوشتنش هم احمقانه به نظرم می‌آید. فقط می‌دانم که خسته هستم و هیچ چاره‌ای هم ندارم و یا دارم اما حوصله کوچک‌ترین اقدام حتّی تکان دادن سر انگشت را هم ندارم. • صادق هدایت
Hammasini ko'rsatish...
به هیچ کاری نمی‌توانم علاقمند بشوم و اصلاً مسائلی برایم پیش آمده که گفتن و یا نوشتنش هم احمقانه به نظرم می‌آید. فقط می‌دانم که خسته هستم و هیچ چاره‌ای هم ندارم و یا دارم اما حوصله کوچک‌ترین اقدام حتّی تکان دادن سر انگشت را هم ندارم. • صادق هدایت
Hammasini ko'rsatish...
ما سفر آغاز می‌کنیم! از جایی به جایی از خویش به خویش یا از من، به تو؛ #Podcast @BrilaStello
Hammasini ko'rsatish...
گر دوست بنده را بُکشد.mp33.31 MB
sticker.webp0.41 KB
حال همه بد است. همه سرگردان، همه نگران فردا، پولدار و بی‌پول پای هیچکس جایی بند نیست. در تاریکی، بی‌جایی، در بیراه رها شده‌اند. بهت زده و منتظر درجا می‌زنند. • شاهرخ مسکوب
Hammasini ko'rsatish...
اگر موزیک‌های اینجا رو دنبال می‌کنید، چنل دوممون هم بیاید : T.me/BluaCiello 🩵☁️
Hammasini ko'rsatish...
انسان باید از صبحِ علی‌الطلوع تا پایانِ شب، خود را مشغول چیزی سازد، سرگرم باشد، کار کند، جان بکند؛ وگرنه از نشخوارِ فکری می‌میرد. • لاادری
Hammasini ko'rsatish...
انسان باید از صبحِ علی‌الطلوع تا پایانِ شب، خود را مشغول چیزی سازد، سرگرم باشد، کار کند، جان بکند؛ وگرنه از نشخوارِ فکری می‌میرد. • لاادری
Hammasini ko'rsatish...