کانال حمید آصفی
Kanalga Telegram’da o‘tish
https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Ko'proq ko'rsatish2025 yil raqamlarda

16 494
Obunachilar
+124 soatlar
+437 kunlar
+45330 kunlar
Ma'lumot yuklanmoqda...
O'xshash kanallar
Ma'lumot yo'q
Muammo bormi? Iltimos, sahifani yangilang yoki bizning qo'llab-quvvatlash boshqaruvchimizga murojaat qiling>.
Taglar buluti
Kirish va chiqish esdaliklari
---
---
---
---
---
---
Obunachilarni jalb qilish
Dekabr '25
Dekabr '25
+534
1 kanalda
Noyabr '25
+325
0 kanalda
Get PRO
Oktabr '25
+867
0 kanalda
Get PRO
Sentabr '25
+416
1 kanalda
Get PRO
Avgust '25
+1 101
0 kanalda
Get PRO
Iyul '25
+1 649
1 kanalda
Get PRO
Iyun '25
+1 085
0 kanalda
Get PRO
May '25
+1 571
1 kanalda
Get PRO
Aprel '25
+884
0 kanalda
Get PRO
Mart '25
+718
0 kanalda
Get PRO
Fevral '25
+499
1 kanalda
Get PRO
Yanvar '25
+335
2 kanalda
Get PRO
Dekabr '24
+32
0 kanalda
Get PRO
Noyabr '24
+248
1 kanalda
Get PRO
Oktabr '24
+4
0 kanalda
Get PRO
Sentabr '24
+8
0 kanalda
Get PRO
Avgust '24
+17
0 kanalda
Get PRO
Iyul '24
+37
0 kanalda
Get PRO
Iyun '24
+22
0 kanalda
Get PRO
May '24
+4
0 kanalda
Get PRO
Aprel '24
+5
0 kanalda
Get PRO
Mart '24
+84
0 kanalda
Get PRO
Fevral '24
+1
0 kanalda
Get PRO
Yanvar '24
+1
0 kanalda
Get PRO
Dekabr '23
+2
0 kanalda
Get PRO
Noyabr '230
0 kanalda
Get PRO
Oktabr '230
0 kanalda
Get PRO
Sentabr '230
0 kanalda
Get PRO
Avgust '230
0 kanalda
Get PRO
Iyul '230
0 kanalda
Get PRO
Iyun '230
0 kanalda
Get PRO
May '230
0 kanalda
Get PRO
Aprel '230
0 kanalda
Get PRO
Mart '230
0 kanalda
Get PRO
Fevral '230
0 kanalda
Get PRO
Yanvar '230
0 kanalda
Get PRO
Dekabr '220
0 kanalda
Get PRO
Noyabr '220
0 kanalda
Get PRO
Oktabr '220
0 kanalda
Get PRO
Sentabr '220
0 kanalda
Get PRO
Avgust '220
0 kanalda
Get PRO
Iyul '22
+4 197
0 kanalda
Get PRO
Iyun '22
+42 540
0 kanalda
Get PRO
May '22
+51 489
0 kanalda
Get PRO
Aprel '22
+54 152
0 kanalda
Get PRO
Mart '22
+71 667
0 kanalda
Get PRO
Fevral '22
+118 965
0 kanalda
| Sana | Obunachilarni jalb qilish | Esdaliklar | Kanallar | |
| 26 Dekabr | +72 | |||
| 25 Dekabr | +6 | |||
| 24 Dekabr | +15 | |||
| 23 Dekabr | +37 | |||
| 22 Dekabr | +1 | |||
| 21 Dekabr | +7 | |||
| 20 Dekabr | 0 | |||
| 19 Dekabr | +6 | |||
| 18 Dekabr | +9 | |||
| 17 Dekabr | +2 | |||
| 16 Dekabr | +23 | |||
| 15 Dekabr | +6 | |||
| 14 Dekabr | +5 | |||
| 13 Dekabr | +6 | |||
| 12 Dekabr | +6 | |||
| 11 Dekabr | +29 | |||
| 10 Dekabr | +5 | |||
| 09 Dekabr | 0 | |||
| 08 Dekabr | +14 | |||
| 07 Dekabr | +11 | |||
| 06 Dekabr | +19 | |||
| 05 Dekabr | 0 | |||
| 04 Dekabr | 0 | |||
| 03 Dekabr | +11 | |||
| 02 Dekabr | +18 | |||
| 01 Dekabr | +226 |
Kanal postlari
🔻 عراقچی: «با تحریم باید زندگی کرد» — اما چه کسی زندگی میکند و چه کسی فقط زنده میماند؟
🔻 «با تحریم زندگی کنید» — اما زندگی برای حاکمان است یا نان برای مردم؟
🔻 عراقچی گفت «تحریم را میفهمم» مردم گفتند ما دردش را میفهمیم.
✍️ «من میدانم تحریم چیست»، اما پرسش اینجاست: دانستن از جنس کدام زیست است؟ دانستن بر میز ریاست یا دانستن پشت یخچال خالی خانواده کارگر؟ دانستن میان اسکورت و جلسه یا دانستن در صف نان ساعت پنج صبح؟ اینجا فاصله میان تجربه و تماشا عمیقتر از آن است که با یک جمله پوشانده شود. تحریم برای مردم «سوختن» است، برای حکومت «بودجهبندی».
✍️ وقتی مسئول میگوید «با تحریم باید زندگی کرد»، یعنی فقر را طبیعی کنیم، یعنی بحران را ابدی کنیم، یعنی درد را عرف کنیم. این همان زبانیست که رنج را تئوریزه میکند و مشقت را تقدیس. واژههایی چون «برکات تحریم» واژگان عجیبیاند؛ مثل باران روی آتش، مثل لبخند روی قاب سوخته. تحریم برای مردم «نیمعمر» است، برای سیاستورزان «نیممصلحت».
✍️ تحریم نه آموزگار است، نه موهبت؛ تحریم معلول سیاست فرسوده است و محصول لجاجت راهبردی. کشوری که به جای تعامل، ایدئولوژی را سرمایه تلقی کند؛ به جای توسعه، مقاومت اقتصادی را بنای بقا قرار دهد؛ دیر یا زود هزینه را از جیب مردم میگیرد. آنجا که دیپلماسی با ایدئولوژی درآمیزد، اقتصاد به گروگان تبدیل میشود و ملت، گروگانگیر و گروگانگیرنده را همزمان میپردازد.
✍️ اگر تحریم «درس» است، پس چرا دانش آن به سفره مردم منتقل نمیشود؟ چرا سرب از آسمان معیشت میبارد؟ چرا تورم، گرسنگی و بیکاری، همقافیه با تحریماند؟ تحریم نه درس اقتصاد است، نه مدرسه مقاومت؛ تحریم حفرهایست که حکمران از بالایش عبور میکند و مردم از درونش سقوط.
✍️ تحریم را میشود فهمید، اگر درد را زیست کرد. اگر کودک بیمار در صف دارو ایستاد، اگر بازنشسته شرم از نان قرضی کشید، اگر کارگر ته جیبش را گشت و چیزی نیافت. آنگاه شاید جمله «با تحریم باید زندگی کرد» نه تکرار، که ترک بردارد. تحریم را کسی میفهمد که از «برکت» آن، فقط گرانی، ناامیدی و مهاجرت سهم برده باشد.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
899152
| 2 | 🌑 علمالهدی و توهمِ «فتنهسازان نامرئی»: وقتی گرانی را به سایهها نسبت میدهند نه به واقعیتِ سوءتدبیر
✍️ از انگشت اتهام تا فرار از آینه
گرانی ساعتبهساعت بالا میرود؛ این را همه میدانیم. اما وقتی علمالهدی میگوید «دستهای پنهان گرانی را رقم میزنند»، سؤال فقط یکیست: این دستها پنهاناند یا حاضر در همین ساختار؟ سالهاست هر بحران اقتصادی پیش از آنکه تحلیل شود، به «دشمن»، «نفوذی» یا «فتنه» حواله میشود؛ گویی آینهها شکستهاند تا چهرهی مقصر دیده نشود. همیشه کسی هست که گناه را به گردن او بیندازیم، فقط کافیست واقعیت را نخوانیم. حکومتها نه با دشمنان سقوط میکنند؛ با فراموشکردن مردم. آنکه مسئولیت نمیپذیرد، متهم میسازد. ترس از اعتراض، ترس از حقیقت است. قدرت اگر صداقت نداشته باشد، به توهم پناه میبرد.
✍️ فتنه؟ یا ترس از جامعهای که دیگر وعده نمیخرد؟
علمالهدی هشدار میدهد «اگر گرانی حل نشود فتنه ۸۸ تکرار میشود»؛ اما شاید حقیقت تلختر باشد: اعتراض وقتی برمیخیزد که مردم دیگر به صدای بالا رفته از تریبونها اعتماد ندارند. «فتنه» نامی بود بر خشمِ بیصداشدگان. حالا هم بحران اقتصادی نه از سوی دشمن، که از کارخانهی تصمیمهای اشتباه تولید میشود؛ همانجایی که تورم را «توطئه» مینامند نه «نتیجه». جامعهای که عدالت را نبیند، فتنه را نه؛ بلکه دادخواهی را میزاید. «گرانی» قیمت نیست؛ آسیبنامهی زندگیست. هر حکومتی که از سایه بترسد، روزی با نور مواجه خواهد شد.
✍️ قلهای که دیده نمیشود، اما باید به آن ایمان آورد
وقتی میگویند «با وجود سختیها بهسوی قله در حرکتیم»، پرسش اینجاست: قله کجاست؟ اگر مردم زیر بار گرانی کمر خم کردهاند، آیا قله در ارتفاع دوردست است یا در زبان خطبهها؟ اقتصاد با خطبه ترمیم نمیشود، با اراده و سیاست و صداقت عمومی اصلاح میشود. مردم خستهاند؛ خستگیشان فتنه نیست، حق طبیعی زندگیست. تاریخ انتقام نمیگیرد؛ فقط تکرار میکند. جامعهای که عدالت را نبیند، فتنه را نه؛ بلکه دادخواهی را میزاید.
✍️ سیاستِ سایهسازی، نه سیاستِ پاسخگویی
دشمن، نفوذ، عوامل پشت پرده… فهرست بلندی که سالهاست برای پوشاندن زخمها تکرار میشود. اما گرانی نان، اجارهخانه، گوشت و دارو دشمن خارجی ندارد؛ دشمنش همینجاست: مدیریت فرسوده، اقتصاد فرسودهتر، و سیاستی که بهجای درمان، دنبال متهم میگردد. شاید اگر بهجای «تکرار فتنه»، تکرار عدالت را جدی میگرفتید، خیابان آرامتر بود و مردم آرامتر. آنکه مسئولیت نمیپذیرد، متهم میسازد. ترس از اعتراض، ترس از حقیقت است. قدرت اگر صداقت نداشته باشد، به توهم پناه میبرد.
✍️ مردم فتنه نیستند، مردم فراموششدهاند
ترس از تکرار ۸۸، ترس از مردم نیست؛ ترس از لحظهایست که مردم تاریخ را دیگر فقط نمیشنوند، مینویسند. و هرگاه ملتی تصمیم بگیرد آیندهاش را پس بگیرد، نه خطبه قادر است مانع شود نه تهدید فتنه. شاید زمان آن رسیده بهجای هشدار دادن به «تکرار»، به علتِ تکرار نگاه شود: سفره تهی، صبر زخمی، و اعتمادی که آرامآرام آب شده است. حکومتها با ترس از سایهها سقوط نمیکنند، بلکه با نور حقیقت که همیشه سرانجام تابان میشود. و این بار، مردم دیگر فقط فریاد نمیزنند، تاریخ را خواهند نوشت.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo | 1 974 |
| 3 | ⚡ بودجه سال ۱۴۰۵؛ بودجهای که برای حکومت نوشته شده، نه برای مردم.
⚡ وقتی تورم ۵۰ درصد است و حقوق کارگران، بازنشستگان و کارمندان فقط ۲۰ درصد رشد میکند، بودجه عملاً میگوید: فقیر بمانید، مطیع بمانید.
⚡ تورم ۶۰ درصدی پیشِرو، نسخهای برای خشم و خیابان است؛ اعتراضات آینده از دل همین اعداد امضا میشود، و اگر سال سختتر میآید، تنها خیابان است که میتواند متن بودجه را بازنویسی کند.
نویسنده: پیام رسیده از مخاطب
✍️ لایحه بودجه سال آینده منتشر شد؛ متنی ظاهراً اقتصادی، اما در واقع سندی سیاسی درباره اینکه چهکسی باید زنده بماند و چهکسی باید زیر بار تورم له شود. تشکلهای مستقل صنفی – که برخلاف نهادهای رسمی، نه بودجه دارند نه تریبون – هشدار دادهاند: بیشترین پول در این بودجه به تبلیغات، فرهنگ رسمی و ساختارهای امنیتی اختصاص یافته است؛ و کمترین سهم به زندگی واقعی مردم. محور نقد آنها ساده است: وقتی بحران معیشت فراگیر است، افزایش بودجه صداوسیما یعنی سرمایهگذاری برای کنترل، نه آگاهی. وقتی بازنشستگان با حقوقی که حتی هزینه دارو و اجاره را پوشش نمیدهد سال را به سختی میگذرانند، رشد بودجهی نهادهای مذهبی و امنیتی یعنی تصمیم آگاهانه برای تحکیم قدرت، نه اداره کشور. هیچکس نیاز به تئوری پیچیده ندارد؛ فقط باید یکبار به یخچالهای خالی، دستهای پر از قبض و صفهای طولانی مقابل نانوایی نگاه کند. اقتصاد هر جا نشانه دارد، در زندگی مردم است، نه در جداول بودجه.
✍️ افزایش ۲۰ درصدی مزد؛ چسبزخم روی زخم عفونی. دولت اعلام کرده که حقوق کارکنان و بازنشستگان را تنها ۲۰ درصد افزایش میدهد. پرسش ساده است: وقتی تورم رسمی ۴۰ تا ۵۰ درصد است، چگونه افزایش ۲۰ درصدی میتواند یک زندگی را حفظ کند؟ این یعنی قانونگذاری بر مبنای انکار واقعیت. یعنی فرض ضمنی دولت این است که سال آینده قرار نیست تورمی وجود داشته باشد؛ انگار اقتصاد به فرمانبری رضایت میدهد. تشکلهای صنفی حساب کردهاند که برای حفظ حداقلی قدرت خرید، حقوق باید چندین برابر رقم فعلی باشد. برخی اقتصاددانان مستقل پیشبینی کردهاند که تورم تا پایان امسال به ۶۰ درصد میرسد و سال آینده حتی بالاتر خواهد رفت. در این شرایط، افزایش ۲۰ درصدی حقوق، نه سیاست رفاهی است نه حتی مسکّن؛ برنامهای است برای فقیر نگه داشتن نیروی کار.
✍️ توجیه دولت؛ سیاست انقباضی فقط برای مردم، نه برای قدرت. مقامات دولت میگویند: «درآمد نفت نسبت به سال ۹۷ کاهش یافته، بودجه محدود است، سیاست انقباضی لازم است.» اما سؤال تشکلها و مردم روشنتر از این است که با بازیهای لفظی پنهان شود: اگر اقتصاد انقباضی است، چرا بودجه نهادهای ایدئولوژیک و تبلیغاتی افزایش یافته؟ چرا هزینههای امنیتی کاهش پیدا نکرده و حتی بیشتر شده؟ وقتی دولت میگوید «پول نیست»، باید پرسید برای چه چیزی؟ زیرا «پول نیست» برای حقوق بازنشسته، ولی «پول هست» برای صداوسیما. «پول نیست» برای بیمه درمانی، اما «پول هست» برای سازمانهای تبلیغی. «پول نیست» برای افزایش دستمزد، اما «پول هست» برای پروژههای نظامی خارج از مرز. سیاست انقباضی فقط در یک بخش اجرا میشود: در زندگی مردم. حکومت انقباض را نه بر بودجه خود، بلکه بر سفره جامعه اعمال میکند.
✍️ اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی: بودجه به مثابه ابزار سلطه. بودجه در جمهوری اسلامی سند توسعه نیست؛ نقشه توزیع تغذیه قدرت است. در این منطق، جامعه منابع آخرین حلقه است و امنیت نظام حلقه نخست. بودجهای که باید مدرسه و بیمارستان بسازد، پیش از آن باید ایدئولوژی را نگه دارد. حقوق کارگر قابل چانهزنی است، اما سهم سازمانهای دینی مطلق و ثابت. این ساختار یک پیام روشن دارد: جامعه برای حکومت هزینه است، نه شریک. و حکومت به جای حل بحرانها، با پولپاشی امنیتی و رسانهای میکوشد بحران را مدیریت کند؛ گویی معیشت را میتوان با سریالهای سفارشی و گزارشهای بزککرده درمان کرد. اما محرومیت انباشته، دیر یا زود به خیابان بازمیگردد. وقتی حداقل بقا تأمین نشود، نظم سیاسی بهسادگی قابل کنترل نیست. تجربه چهار دهه گذشته نشان داده: سرکوب شاید اعتراض را کند کند، اما هرگز فقر را آرام نمیکند.
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
🔗ادامه متن را اینجا بخوانید | 4 368 |
| 4 | 📌 محمدحسن قدیری ابیانه و رؤیای عجیب خانههای ۲۰ متری؛ وقتی دیپلمات سابق نسخه کوچکسازی زندگی را برای نسل سوخته تجویز میکند
خانه ۲۰ متری؛ تجویز فقر با طعم توسعه!
✍️ از همان لحظهای که محمدحسن قدیری ابیانه، دیپلمات سابق جمهوری اسلامی، با خونسردی تمام فرمود «موافق ساخت خانههای ۲۰ و ۲۵ متری هستم»، میشد فهمید که ما باز هم با نسخهای جدید از عادیسازی فقر روبهرو هستیم. اینبار اما نه با شعار قناعت و سادهزیستی، بلکه با تطهیر قفسسازی شهری بهعنوان راهحل بحران مسکن. انگار تمام مشکلات اقتصادی را میتوان در یک اتاق حل کرد؛ اتاقی کوچکتر از آرزوهای سوخته نسل امروز.
✍️ او اطمینان میدهد که در گذشته هم پدر خانواده اتاقی به پسر میداد و زندگی شروع میشد. گویی سالها تورم، بیکاری، سقوط ارزش دستمزد و فروپاشی طبقه متوسط صرفاً توهمی جمعی بوده و مشکل فقط «اتاق» بوده است. یک اتاق، ولو بیست متر. بیحیائی تاریخی اینجاست که با مقایسه جوان ایرانیِ تحت فشار با خانوادههای اروپایی که کوچک زندگی میکنند، وانمود میشود این انتخابی مدرن و حتی لاکچری است. در حالیکه آنجا کوچکزیستن سبک زندگیست، اینجا ناچاری. آنجا انتخاب است، اینجا اجبار.
✍️ قدیری ابیانه میگوید زوج ایتالیایی با وسایل دستدوم زندگی میکنند و اگر هر دو شاغل نباشند، از پس هزینه خانه کوچک برنمیآیند. عجب تشبیه دقیق! اما چرا نمیگوید در همان ایتالیا، حداقل دستمزد با هزینه مسکن همخوانی دارد؟ چرا نمیگوید دولت برای جوان حمایتهای واقعی دارد؟ چرا نمیگوید آن زوج آینده دارند، امید دارند، امنیت شغلی دارند؟ مقایسه ایرانِ سیاستزده و ایتالیا دقیقاً مثل مقایسه بیآبی کویر با آکواریوم است؛ شباهتشان فقط در واژه «آب» است.
✍️ و آنجا که میافزاید «اگر دختری پدر نداشته باشد که جهیزیه نو بخرد، خانه ۲۰ متری کمک میکند زندگی شروع شود» پرده از ذهنیتی قدیمی برمیدارد: زن و زندگی مشترک، امتیازیست که باید با جهیزیه خرید. اگر دختر پدر ندارد، اگر طبقه متوسط نابود شده، اگر جوان امنیت شغلی ندارد، راهحل چیست؟ کوچکتر شدن رؤیاها؟ قناعت به زندگی جعبهکفشی؟ این منطق همان سیاست همیشگی است: به جای حل بحران، ابعاد مطالبه مردم را کوچک میکنیم تا فقر قابلتحملتر جلوه کند.
✍️ خانه ۲۰ متری راه برونرفت از بحران نیست، بلکه بستهبندی تازهای برای فقر است. نسخهایست برای اینکه مردم خودشان را تطبیق دهند، نه دولت خود را اصلاح کند. درحالیکه ریشه مشکل جای دیگریست: احتکار زمین، سوداگری مسکن، برجسازی لوکس بیحساب، نابرابری و سیاستهای اقتصادی مزمن. بحران مسکن با فشردهسازی زندگی مردم حل نمیشود؛ با فشردهسازی فساد و رانت حل میشود.
✍️ اگر واقعاً این طرح برای رفاه مردم خوب است، چرا آن را از مدیران و مقامات شروع نمیکنند؟ چرا آقازادهها در بلوکهای لوکس زندگی میکنند و سهم جوانِ بیپشتوانه، «جعبه ۲۰ متری» است؟ چرا این نسخهها همیشه برای مردم نسخه است و برای مسئولان خاطره طنز؟ و البته همیشه پای همان جمله قدیمی در میان است: «شما باید به سختی عادت کنید، ما به مدیریت کشور!»
✍️ جامعهای که به زندگی جعبهای عادت کرد، کمکم به رؤیاهای جعبهای هم عادت میکند. مطالبه بزرگ میمیرد، خواستههای کوچک نجیب میشوند، نسل جوان سقف آرزوهایش را با سقف خانهاش تنظیم میکند. این خطر بزرگ است: روزی برسد که مردم به جای مطالبه عدالت و رفاه، تنها دنبال نجات از تنگنای ۲۰ متری باشند.
✍️ در برابر این روند، باید ایستاد. نه برای متراژ خانه، بلکه برای متراژ کرامت. باید گفت که مردم خانه نمیخواهند، زندگی میخواهند. نه جعبه چیدمان، بلکه زیستن با افق و امید. راهحل بحران مسکن با ساخت انبار انسانی آغاز نمیشود؛ با عدالت اقتصادی آغاز میشود. با بازگشت اعتماد. با حفظ شأن شهروند.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo | 4 932 |
| 5 | ⚡️ترانه علیدوستی در مستند «ترانه»؛ ستارهای که از زیبایی مأذون به زنی بیاجازه تبدیل شد.
⚡️روایت زنی که پوستش رفت اما صدایش ماند، و با یک جمله تاریخ سینمای ایران را خطکشی کرد: دیگر باحجاب بازی نخواهم کرد
✍️ تاریخ از لحظههایی ساخته میشود که انسان تصمیم میگیرد شبیه خودش باشد. ترانه علیدوستی آن لحظه را انتخاب کرد؛ نه روی فرش قرمز و زیر نور فلاشها، بلکه در خانهای ساده، روبهروی دوربینی بیتکلف. بعد از سالی که از آینه گریخته بود، با پوستی که ریخته بود و چهرهای که بازگشتش نامعلوم بود، با یک جمله همه چیز را خطکشی کرد: «در هیچ شرایطی باحجاب بازی نخواهم کرد.» این جمله فقط موضع شخصی نیست؛ اعلام استقلال نسل زنی است که سالها بدنش میدان کنترل سیاسی بود.
✍️ ترانه نه قهرمان افسانهای است و نه ستاره محافظهکار. او بدون فرار به غرب و بدون التماس برای بازگشت، تصمیم گرفت حتی بدون نقش هم نقشآفرین بماند. اسطوره از همین خاکستر معمولی بودن برمیخیزد. او در مستند «ترانه»، از بازداشت مقابل چشم دخترش گفت؛ از سرود زندانیان در انفرادی، از بیماری خودایمنی که پوستش را برد و او را از خودش غریبه کرد. اما بازگشت—با صورتی شاید ناآشناتر اما با صدایی رساتر. جامعهای که زن را سالها به سکوت، حجاب، مطیع بودن و زیبایی بیخطر فرمان داد، حالا زنی را میبیند که زخمدار اما ایستاده است.
✍️ تصمیم او فقط درباره پوشش نیست؛ درباره مالکیت بدن است. یعنی بدنش را معامله نمیکند، نقش نمیگیرد به قیمت پنهانکاری. او نگفت «نمیتوانم»، گفت «نمیخواهم»—و این فعل، تاریخ را تغییر میدهد. این انتخاب فرهنگیست نه فردی؛ صدای جمعی که از گلوی یک زن بیرون میآید. ترانه اکنون «روایت» است؛ و گاه روایتها ماندگارتر از رهبران میمانند.
✍️ او چهره جنبش «زن، زندگی، آزادی» نیست، اما وجه انسانیاش بازتاب آن است. نسل او تحت سانسور و تحقیر رشد کرد اما تسلیم نشد. مرگ مهسا امینی لحظهای بود که خیابانها فریاد شدند و اکنون این مستند لحظه دیگریست که تاریخ مکث میکند. ترانه داستانش را با شجاعت باز کرد—نه برای ترحم که برای نشان دادن هزینه زن بودن در ایران. از پوستش گفت، از ناپدید شدن تصویر خودش در آینه، از مادر بودن در کشوری که مادران را زندانی میکند.
✍️ سالها سینمای ایران زن مجاز ساخت؛ معتدل، پوشیده، مطیع. اما ترانه گفت: نقشی که زن را پنهان کند، دیگر نقش من نیست. او بازیگری را ترک نکرد؛ نقش تحمیلی را ترک کرد. آنجا هنر از سرگرمی به تاریخ بدل میشود. امروز او سرمایه اجتماعی است، نه فقط ستاره سینما. جامعهای که قهرمانانش را تبعید میکند، روزی برای بازگشتشان فرش آزادی پهن خواهد کرد.
✍️ ترانه آینه ماست. زن ایرانی را نشان میدهد که نه به قدرت آویزان است، نه به سانسور مدیون، نه گرفتار عقده قربانیگری؛ بلکه انسانی کامل است با حق انتخاب. روزی تهران دوباره نام او را خواهد دید؛ نه لزوماً روی پرده، بلکه بهعنوان کسی که نترسید. نسلی تازه وقتی نامش را بشنود شاید نگوید «بازیگر فروشنده»، بلکه بگوید: «زنی که گفت نه—و فرهنگ گفت بله.»
✍️ ترانه نه نخستین زن شجاع این سرزمین است و نه آخرین. اما یکی از شفافترین صداهاست. او نه از قهرمانی گفت نه از مظلومیت؛ از انتخاب و آزادی گفت. درباره حجاب نگفت، درباره حق تصمیمگیری گفت. ما درباره او مینویسیم زیرا تاریخ نام کسانی را نگه میدارد که گفتند: «من خودم هستم.» اگر این متن روزی در لابهلای آرشیوها بماند، یادگارش این جمله باشد: ترانه علیدوستی هنر نبود—آینه بود. و آینهها را نمیتوان توقیف کرد.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo | 6 684 |
| 6 | 17 میلیون جوانِ هنوز ـ ازدواجنکرده: لشکرِ امیدهای معلق، قربانیان اقتصادِ بیرحم و آیندهای که هنوز اجازه تولد نگرفته است
✍️ نسلِ معلقشده در هوا
(براساس خبر وزارت بهداشت و درمان درباره وجود ۱۷ میلیون جوان مجرد در کشور)
کسی میگوید ۱۷ میلیون جوان مجرد داریم؛ عددی که بیشتر شبیه وزن سنگینیست آویخته بر گردن آینده. انگار نسل جدید را مثل کتابهای نانوشته روی قفسه گذاشتهاند تا گرد تاریخ رویشان بنشیند؛ نسلی که نه ممنوعالامید است نه مجازالزندگی، فقط معلقالسرنوشت. آنها نه ازدواج میکنند، نه فرزند میآورند، نه میدانند برای چه باید آیندهای بسازند؛ وقتی آینده پیشتر مصادره شده است.
✍️ فرزندآوری به مثابه فرمان، نه امکان
ایران امروز با «فرمان فرزندآوری» مشکلات را حل نمیکند؛ پدرستانِ اقتصاد نان ندارد، مادرستانِ امنیت سقف ندارد، و مهدستانِ آزادی حیاط ندارد. این جامعه جوانانش را ابتدا تهیدستآگاه میکند، سپس انتظار دارد با شادی زیستپذیر شوند. فرزندآوری بدون امید، شبیه درخواستِ باران از کویر است؛ حتی اگر ابرها را تحریم کنید، آسمان دلیل برای گریه ندارد.
✍️ جوان ایرانی؛ موجودی میان تعبّد و قهرمانزدگی
جوان امروز، نه تقدیسِ گذشتگان را باور دارد و نه تبلیغِ آیندهسازانِ بیحقوق را. او یک انسان-وقفشده است؛ وقف بقا، نه وقف زندگی. او زیستگرسنه است، نه مرگگریز؛ و جامعهای که جوانش را به «آینده مشروط» حواله میدهد، باید بپذیرد که عشق هم مشروط میشود، پیوند هم معلق، و زادآوری هم تعلیقی.
✍️ آمارها فریاد نمیزنند، فقط میلرزند
۱۷ میلیون جوان مجرد یعنی ۱۷ میلیون رؤیایی که یا به تعویق افتاده یا به تخفیف رسیده. یعنی ازدواجناتمامها، خانهناپدیدها، حقوقنامکفیها، و آیندهناخریداران. آمار فقط پوست واقعیت است؛ پشت آن، استخوانهایی هست که زیر بار قیمتها خُرد میشود، و قلبهایی که میان «دوست داشتن» و «توان داشتن» گیر کردهاند.
✍️ آینده برای خرید نیست، برای ساختن است
اگر قرار است از بحران سالمندی بگریزیم، باید نخست بحران بیمعناییِ زیستن را درمان کنیم. جوان ایرانی نه برای تولید نسل، که برای حق بر زندگی میجنگد. شاید وقت آن رسیده کشور به جای «سیاستِ تکثیر انسان»، به «سیاستِ تکریم انسان» فکر کند؛ چون تا زیستارزش بازنگردد، زیستتکثیر بازنخواهد گشت.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo | 5 758 |
| 7 | حاجیبابایی و رؤیای ژلهای «قدرت ایدئولوژیک»: از قله گفتید، ما ته دره را دیدیم
✍️ حاجیبابایی از «قله» حرف میزند؛ قلهای که شبیه هولوگرام است، دست که میبری در هوا محو میشود. مردم اما قله را در سفرهشان میسنجند؛ در قیمت گوشت، در صف دارو، در چهره مهندسی که امروز در کانالهای مهاجرت دنبال کار باربری در برلین میگردد. این حکومت چهل سال است عکس قله را روی دیوار چسبانده، اما مردم در دامنه ماندهاند. قله اگر واقعی بود، نسل پاسپورتی تا این حد بزرگ نمیشد. اینجاست که میشود گفت ما در دل یک ایدئو-کویر زندگی میکنیم؛ جایی که ایدئولوژی میروید ولی زندگی و آب و نفس خشک میشود.
✍️ چه کسی گفته فشارها بهخاطر «بزرگ شدن» ماست؟ گاهی فشار از عفونت است، نه رشد. اقتصاد ما در تمدن گونیِ ارز غرق شده، رانت و فساد چون موریانه به جانش افتادهاند و روح جامعه را خوردهاند. علمای دین ما به سلبریتیهای خطبههای حکومتی تبدیل شدهاند که فقط در قاب دوربین حرف میزنند. چهل سال است وعده تمدن میدهید اما مردم تمدن را لای قبضهای گاز و صفهای مرغ میبینند. ایران ما دیگر «قدرت معنوی» نیست؛ فقط یک برند ایدئولوژیک شده که سرمایه معنویاش را گرو گذاشته است.
✍️ حاجیبابایی عزیز، وقتی از «اسلام ناب» حرف میزنید، مردم فقط اسلام ویترینی میبینند؛ اسلامِ نمایشی که فقط برای دوربین است، نه برای درد مردم. دختران بیحقوق، جوانان در سلولهای تنگ و خفه، رسانههای خاموش و سفر عاشقانهمان به دبی، تصویریست که جای پیام اخلاق گرفته است. جهان اسلام امروز فهمیده که شما نه جمهوری دارید، نه اسلام؛ شما یک جمهوریت تزئینی ساختهاید که تنها در صداوسیما زنده است و در کوچههای شهر مرده.
✍️ قدرت ایدئولوژیک یعنی چه؟ یعنی مهسا را فراموش کنیم؟ یعنی مدرسه بدون آب را تمدن بدانیم؟ یعنی خاورمیانه را با خون و آتش اداره کنیم؟ اگر اینها قله است، ما ترجیح میدهیم در دامنه باشیم. قله شما بدون آزادی، فقط یک صخره اجباری است که پای هر امیدی را میشکند. تمدن را نه با خطبههای خسته، بلکه با نان، آزادی، انتخاب و مهر میسازند. و بگذار جملهای بسازیم که تاریخ آن را حفظ کند: تمدنِ هدایتشده با باتوم، نه قله که قبر آینده است.
✍️ شما از «تحریف اسلام» میترسید، اما مردم از «تحریف ایران» میلرزند. مردمی که برای زیارت حقیقت به ویزا محتاجاند، و نسلی که وطن را با بلیت خروج میسنجند؛ نسل پاسپورتیای که عاشق وطن نیست، فقط در قفس شعار اسیر است. اگر قرار است به قله برسیم، باید از مسیر انتخابات واقعی و رسانه آزاد برویم، نه طناب پوسیده شعار و ریا. وقتی قدرت ایدئولوژیک شد، به یک ایدئو-آوار تبدیل میشود؛ آواری که خانه عقل را خراب میکند و نسلها را زیر خود خفه میکند.
✍️ این است واقعیت امروز ایران؛
✍️ آنجا که قلهها هولوگراماند،
و مردم در ایدئو-کویر دست و پا میزنند.
✍️ جایی که تمدن گونیِ ارز، رانت و زمینخواری را غذای روزانه آقازادهها کرده است.
✍️ جایی که اسلام ویترینی شده برای دوربینها، نه برای زندگی واقعی.
✍️ و جمهوریت تزئینی، پوستهای است خالی از معنا.
✍️ قدرت ایدئولوژیک واقعی وقتی است که مردم به آینده لبخند بزنند،
نه اینکه به بلیت استانبول چشم بدوزند.
✍️ کشوری که از آینده میگریزد، به قله نمیرسد؛
فقط ارتفاع سقوط را بیشتر میکند.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo | 5 291 |
| 8 | جواد لاریجانی و ایرانِ همیشه عظیم؛ روایتی خانوادگی که فقط برادران همیشه حاضر در صحنه آن را میبینند
✍️ وقتی جواد لاریجانی با اطمینان میگوید «در سیصد سال اخیر ایران هرگز به این عظمت نبوده»، پرسش اصلی این نیست که این جمله دقیق است یا نه؛ پرسش این است که او این عظمت را کجا دیده است؟ در سفرههای کوچکشده مردم؟ در صف مهاجرت نخبگان؟ یا در پول ملیای که هر روز سبکتر میشود؟ این ادعا بیشتر به خطابههای روحیهبخش دوران محاصره شباهت دارد تا تحلیل وضعیت یک کشور.
✍️ اگر معیار عظمت، قدرت خرید، امنیت شغلی، امید اجتماعی و کیفیت زندگی باشد، ایران امروز نه در اوج، که در فرسودگی مزمن ایستاده است. کشوری که بخش بزرگی از جامعهاش درگیر بقاست، نه پیشرفت، و جوانانش آینده را بیرون از مرزها جستوجو میکنند، با چه منطقی میتواند خود را «عظیمترین ایرانِ سه قرن اخیر» بنامد؟
✍️ ادعای اینکه «کل جهان روی ما حساب میکند» نیز طنز تلخی است که ناخواسته از دهان گوینده میافتد. جهان امروز روی ایران حساب نمیکند؛ جهان ایران را مسئلهمحور میبیند. حساب کردن یعنی شریک بودن، مرجع بودن، الهامبخش بودن. اما ایرانِ امروز، بیشتر در پروندههاست تا در پیمانها، بیشتر موضوع مذاکره است تا صاحب ابتکار.
✍️ در تاریخ معاصر، ایران زمانی روی جهان اثر میگذاشت که ثبات داشت، اعتبار داشت و نیروی انسانیاش موتور توسعه بود. امروز اما سیاست خارجی پرهزینه، اقتصاد تحریمزده و حکمرانی فرسوده، کشور را از بازیگر اثرگذار به بازیچه توازنهای موقت تبدیل کرده است. این واقعیت را نمیتوان با جملههای پرطمطراق پنهان کرد.
✍️ خطر این نوع گفتار، فقط اغراق نیست؛ بیحسی سیاسی است. وقتی مسئولان، ضعف را قدرت و بنبست را عظمت مینامند، جامعه از فهم موقعیت واقعی محروم میشود. این همان جایی است که دروغِ خوشآهنگ، جای حقیقتِ تلخ را میگیرد و راه اصلاح را میبندد.
✍️ ایران برای بزرگ شدن، نیازی به این همه خودستایی ندارد. عظمت از دل احترام به مردم، عقلانیت در سیاست، آشتی با جهان و بازسازی اعتماد عمومی بیرون میآید. هر چیز غیر از این، فقط تمرین گفتاری است برای پنهانکردن یک واقعیت ساده: عظمت واقعی، با شعار ساخته نمیشود.
✍️ و شاید تلخترین بخش ماجرا همینجاست: اصرار بر روایت «عظمت»، دقیقاً زمانی اوج میگیرد که کشور درگیر فرسایش است. این نوع گفتار نه نشانه اقتدار، که علامت اضطراب است؛ اضطرابِ حاکمیتی که میداند واقعیت با روایت رسمی همخوانی ندارد. تاریخ اما با شعار قانع نمیشود. وقتی عظمت فقط در دهان مسئولان باشد و نه در زندگی مردم، آنچه باقی میماند نه ایرانِ بزرگ، که حقیقتی است عریان: کشوری که اگر بهجای بزککردن وضعیت، جرئت دیدن خود در آینه را داشت، شاید زودتر به فکر نجات میافتاد.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo | 4 955 |
| 9 | پیامک حجاب، نقشه، خانه؛ وقتی قانون حجاب به آدرسنامهی قدرت تبدیل میشود
✍️ نامش را باید صریح گفت: محمدتقی بانکیپور، طراح لایحه عفاف و حجاب. و سخنش را هم بیپرده باید شنید؛ نه برای تکرار، که برای افشا. وقتی یک نماینده مجلس با خونسردی اعلام میکند پیامک حجاب میتواند محل زندگی «فرد بیحجاب» را مشخص کند، ما با خبر روبهرو نیستیم؛ با یک اعتراف روبهروایم. اعتراف به اینکه قانون، دیگر تنظیمکننده رفتار نیست؛ نقشهبردار بدن شهروندان است. اعتراف به اینکه حجاب، از یک مسئله فرهنگی عبور کرده و به ابزار مکانیابی انسانها رسیده است. اینجا دیگر بحث روسری نیست؛ بحث این است که قدرت، چگونه از بدن عبور میکند تا به خانه برسد.
✍️ بانکیپور میگوید مردم گرانی را تحمل میکنند، اما بیحجابی را نه. این جمله، نه تحلیل اجتماعی است و نه حتی خطای زبانی؛ این جمله، بازنویسی واقعیت برای توجیه شکست است. هیچ جامعهای با سفره خالی، دغدغه موی زن غریبه را ندارد. هیچ طبقه محرومی از ناتوانی در خرید نان به حجاب دیگری پناه نمیبرد. این گزاره، ساخته اتاقهاییست که فقر را عدد میبینند و رنج را قابل مدیریت. فقر، در این نگاه، بحران نیست؛ اهرم است. مردم اگر زیر فشار معیشت خم شوند، کمتر سرشان را بالا میآورند؛ کمتر سؤال میپرسند؛ کمتر حق انتخاب مطالبه میکنند.
✍️ وقتی پیامک قرار است نقش مأمور را بازی کند و قانون، نقش دوربین را، ما وارد قلمرو تازهای شدهایم: قلمرو دولت بیچهره. دولتی که دیده میشود، اما دیده نمیشود؛ لمس میکند، اما پاسخگو نیست. در این قلمرو، زن فقط زن نیست؛ نشانه است. بدن، فقط بدن نیست؛ کلید ورود است. و خانه، دیگر حریم نیست؛ نقطهای روی نقشه است. این همان جاییست که قانون از معنا تهی میشود و به فناوری مهار بدل میگردد.
✍️ بانکیپور و همفکرانش گمان میکنند جامعه هنوز در فاز ترس زندگی میکند. اما جامعه ایران مدتهاست وارد مرحله بیاعتنایی فعال شده است. مردم نه حجاب را مسئله اصلی میدانند و نه بیحجابی را؛ مسئله، حق انتخاب است. مسئله این است که چرا حکومت به جای مهار تورم، مهار مو را تمرین میکند؛ چرا به جای بستن راه رانت، میخواهد پیامک بفرستد؛ چرا به جای پاسخگویی، نشانهگذاری میکند. این جابهجایی اولویتها تصادفی نیست؛ نشانهی حکمرانی درماندهایست که مسئله اصلی را رها کرده و به حاشیهها چنگ میزند.
✍️ لایحه عفاف و حجاب، که فعلاً ظاهراً توسط شورای عالی امنیت ملی جلوی اجرای آن را گرفته است، آنگونه که بانکیپور از آن پرده برمیدارد، نه برای اخلاق آمده و نه برای نظم اجتماعی. این لایحه، تمرین کنترل است. تمرین اینکه چگونه میتوان از یک موضوع نمادین، شبکهای از رصد و پیگیری ساخت. تمرین اینکه چگونه میتوان خانه را از حریم به پرونده تبدیل کرد. و تمرین اینکه چگونه میتوان فقر را «قابل تحمل» نامید تا آزادی «غیرقابل تحمل» جلوه کند.
✍️ قدرتی که فقر را تحملپذیر میداند، دیر یا زود با خشم غیرقابل مهار روبهرو میشود. نظامی که خانه را رصد میکند، امنیت تولید نمیکند؛ اضطراب میکارد. و قانونی که با پیامک آغاز شود، با اعتماد پایان نمییابد. امروز پیامک است، فردا شاید چیز دیگری؛ اما آنچه باقی میماند، حافظه جمعی جامعهایست که میبیند چگونه به نام اخلاق، از کرامتش خرج میشود.
✍️ اینجا حجاب قربانی نیست؛ بهانهی قربانیسازی است. زن، هدف نهایی نیست؛ میدان آزمایش است. و بانکیپور، با همه صراحتش، ناخواسته یک خدمت کرده است: او نشان داد مسئله کجاست. مسئله نه روسری است و نه بیحجابی؛ مسئله این است که چه کسی حق داشت قانون را به آدرسنامه تبدیل کند و فقر را سپر کند تا آزادی را عقب براند. این سؤالها میمانند. و اینبار، با هیچ پیامکی پاک نمیشوند.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo | 6 893 |
| 10 | ماستفروشی با دستبند؛ ادعای آقای محسنی اژهای برای مبارزه با فساد بدون نور؟
✍️ رئیس قوه قضاییه گفته است: «میخواهم جوری با فساد برخورد کنم که فاسدان ماستهایشان را کیسه کنند.» جملهای عامهپسند، رسانهای و پرطمطراق؛ اما درست از همان جنس وعدههایی که سالهاست در جمهوری اسلامی تکرار میشود و هر بار، فاسدان نهتنها ماستهایشان را کیسه نمیکنند، بلکه کارخانههای لبنیات را هم به نام خود میزنند.
✍️ آقای محسنی اژهای میگوید تمرکز بر ریشههای فساد است و با جریانهای فاسد برخورد خواهد شد. اما پرسش اصلی، همان پرسشی است که عمداً از آن عبور میشود: در غیاب رسانههای آزاد، جامعه مدنی مستقل و شفافیت واقعی، چه کسی ریشه را تشخیص میدهد؟ چه کسی جریان را معرفی میکند؟ و چه نهادی تضمین میدهد که مبارزه با فساد به تسویهحساب جناحی تقلیل پیدا نکند؟
✍️ فساد در ایران یک خطای فردی یا لغزش چند مدیر نیست؛ فساد یک ساختار است. داگلاس نورث، برنده جایزه نوبل اقتصاد، نشان داده است که فساد خطای فردی نیست، بلکه محصول نهادهای بسته و غیرپاسخگویی است که امکان نظارت عمومی را سلب میکنند. ساختاری که در آن رسانه آزاد وجود ندارد، روزنامهنگار بهجای افشاگری با پرونده قضایی روبهرو میشود، نهادهای اقتصادی وابسته به قدرت از حسابرسی مصوناند و قوه قضاییه خود بخشی از همین نظم بسته و غیرپاسخگوست.
✍️ در چنین شرایطی، سخن گفتن از برخورد ریشهای با فساد بیشتر به شوخی تلخ شباهت دارد تا برنامه حکمرانی. سازمان شفافیت بینالملل تأکید میکند که بدون شفافیت و رسانههای آزاد، مبارزه با فساد به نمایش قدرت تبدیل میشود، نه اصلاح ساختار. تجربه نشان داده که وقتی نور وجود ندارد، هر ضربه به فساد انتخابی، نمایشی و موقتی است؛ و معمولاً نه به قدرتمندان، بلکه به حلقههای ضعیفتر اصابت میکند.
✍️ واقعیت ساده اما تلخ است: نود میلیون ایرانی بدون رسانههای آزاد، بدون احزاب واقعی، بدون نهادهای نظارتی مستقل، هرگز حریف الیگارشیهای مافیایی درون ساخت قدرت نخواهند شد. تجربه کشورهایی مانند کرهجنوبی و هنگکنگ نشان میدهد که نقطه شروع مبارزه مؤثر با فساد، استقلال رسانهها و نهادهای نظارتی است، نه شعارهای قضایی و برخوردهای نمایشی. فساد در تاریکی رشد میکند، نه زیر نور، و وقتی نور خاموش است، عدالت هم جهتدار میشود.
✍️ اگر رئیس قوه قضاییه واقعاً به ریشهها فکر میکند، باید به پرسشهای روشن پاسخ دهد: چرا افشاگران فساد امنیت ندارند؟ چرا پروندههای کلان اقتصادی فقط زمانی باز میشوند که دعوای درونقدرتی بالا میگیرد؟ چرا نام نهادهای قدرتمند همواره خط قرمز است و قربانیان، اغلب ماستفروشهای خردند؟
✍️ مبارزه با فساد بدون آزادی رسانه، بدون گردش آزاد اطلاعات و بدون حق پرسشگری مردم، چیزی نیست جز نمایش اقتدار در خلأ پاسخگویی. بانک جهانی بارها هشدار داده است که تمرکز قدرت بدون نظارت عمومی و پاسخگویی، خود به کارخانه تولید فساد تبدیل میشود. نمایشی که نه فاسدان را میترساند و نه سفره مردم را نجات میدهد؛ فقط اعتماد عمومی را فرسودهتر میکند.
✍️ فساد با استعاره جمع نمیشود. با شفافیت جمع میشود. با رسانه آزاد. با پاسخگویی واقعی. و تا وقتی اینها نباشد، نه ماستها کیسه میشود و نه مافیا عقب مینشیند؛ این فقط مردماند که هر روز کوچکتر میشوند.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo | 6 521 |
| 11 | «قانونمندی» به سبک کیهان؛ وقتی سانسور را با استرالیا بزک میکنند
نویسنده: پیام رسیده از مخاطب
✍️ گزارش کیهان درباره «قانونمندی فضای مجازی در غرب» بیش از آنکه تحلیل باشد، نمونهای کلاسیک از جابهجایی مفاهیم، قیاس معالفارق و مصادرهی گزینشی واقعیت است؛ گزارشی که میکوشد سانسور سیستماتیک، فیلترینگ سیاسی و انحصار اطلاعات در ایران را با چند قانون مشخص و شفافِ حمایت از کودکان در غرب همتراز نشان دهد. این همان شعبدهای است که سالهاست کیهان استاد اجرای آن است: قیچی کردن واقعیت، بزرگنمایی مثالها، و پنهان کردن تفاوتهای بنیادین.
✍️ در غرب، آنچه «قانونمندی فضای مجازی» نامیده میشود، نه یک پروژه امنیتی، بلکه بخشی از قرارداد اجتماعی شفاف میان دولت، شهروند و پلتفرمهاست. قوانین مشخصاند، دامنهشان محدود است، هدفشان روشن است و مهمتر از همه: قابل اعتراض، قابل بازبینی قضایی و قابل لغو. در استرالیا، فرانسه یا سوئیس، دولت نمیتواند به بهانه «امنیت روانی» کل اینترنت را مختل کند، پلتفرمها را فیلتر سراسری کند، یا دسترسی میلیونها شهروند بزرگسال را به اطلاعات و ارتباطات جهانی ببندد. اما کیهان عامدانه این تفاوت را حذف میکند، چون اگر این تفاوت دیده شود، کل روایت فرو میریزد.
✍️ کیهان میگوید غرب برای «صیانت از خانواده و کودک» محدودیت میگذارد. درست. اما نمیگوید در همان غرب روزنامهنگار بهخاطر نقد دولت فیلتر نمیشود، اینترنت در بزنگاههای سیاسی قطع نمیشود، پلتفرمها ابزار سرکوب اعتراضات مدنی نیستند، و قانون، پوششی برای حذف صدای مخالف نیست.
✍️ قیاس تلگرام و پاول دوروف در فرانسه با وضعیت ایران، شاهکار مغالطه است. دوروف در فرانسه بازداشت شد چون اتهام مشخص قضایی درباره جرائم سازمانیافته مطرح بود، با وکیل، وثیقه، دادگاه مستقل و رسانه آزاد. تلگرام در فرانسه فیلتر نشد، میلیونها کاربر مجازات جمعی نشدند، و دولت فرانسه به بهانه پرونده دوروف، کل فضای ارتباطی جامعه را به گروگان نگرفت. اما در ایران، کاربر، روزنامهنگار، دانشجو و فعال مدنی همگی بهطور پیشفرض مظنوناند و مجازات، جمعی و پیشدستانه است.
✍️ کیهان از «غربزدهها» مینالد، اما عامدانه نمیگوید آنچه در ایران اجرا میشود، نه «ساماندهی»، بلکه انسداد است. نه قانون روشن دارد، نه مرجع پاسخگو، نه افق زمانی، نه امکان شکایت مؤثر. فیلترینگ در ایران نه موقت است، نه موضوعمحور، نه سنمحور؛ بلکه سیاسی، سلیقهای و دائمی است. کودک و بزرگسال، متخصص و عامی، همگی یکجا محروم میشوند، چون مسئله نه کودک است، نه خانواده؛ مسئله کنترل روایت است.
✍️ بزرگترین دروغ گزارش کیهان آنجاست که وانمود میکند اختلاف، بر سر «قانون یا بیقانونی» است. خیر. اختلاف واقعی این است: غرب میگوید اینترنت حق است، محدودیت استثناء. کیهان میگوید اینترنت تهدید است، دسترسی امتیاز.
✍️ در غرب، دولت باید برای محدودسازی پاسخگو باشد. در ایران، مردم باید برای دسترسی توجیه بیاورند. این تفاوت کوچک نیست؛ این شکاف، شکاف میان دولت-ملت مدرن و حکومت امنیتمحور است.
✍️ و نهایتاً، طنز تلخ ماجرا اینجاست: همان کیهانی که امروز با استناد به استرالیا و فرانسه، برای «قانونمندی فضای مجازی» اشک تمساح میریزد، سالهاست با آزادی رسانه، اینترنت آزاد، شفافیت اطلاعات و گردش آزاد خبر دشمنی ایدئولوژیک دارد. اگر فردا استرالیا اینترنت را آزادتر کند، آیا کیهان هم آزاد خواهد شد؟ یا باز هم «غرب فاسد» خواهد بود؟
✍️ این گزارش نه دفاع از قانون است، نه دغدغه کودک. این فقط یک تلاش دیگر برای نرمالسازی سانسور است؛ با نقاب غرب، برای توجیه انسداد داخلی.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo | 5 930 |
| 12 | وقتی گرسنگی مودب میشود؛ فروش غذای نیمپرس رستورانها
تمرین جمعی برای نیمزندگی
بیانیهٔ رسمی کوچکسازی انسان
کشوری که غذایش نصف شد، آیندهاش هم نصف میشود
✍️ خبر ساده است اما هولناک: رستورانها دارند غذای نیمپرس میفروشند. نه از سر خلاقیت، نه بهعنوان انتخاب مشتری، بلکه چون مردم دیگر توان خرید یک پرس کامل را ندارند. این خبر، ادامهٔ طبیعی همان گزارشی است که از یخچالهای خالی میگفت؛ حالا فقر از خانه بیرون آمده و روی منوی شهر نشسته است.
✍️ غذای نیمپرس فقط یک تصمیم اقتصادی نیست؛ واحد تازهٔ اندازهگیری فقر است. فقر دیگر پنهان نمیشود، کوچک میشود. خودش را جمع میکند، نصف میکند، در بشقاب جا میدهد. جامعهای که به نیمپرس عادت میکند، بیسروصدا برای نیمزندگی آماده میشود.
✍️ تورم نزدیک به ۶۰ درصد فقط قیمتها را بالا نبرده؛ استاندارد بقا را پایین آورده است. امروز نهتنها مردم توان خرید ندارند، بلکه بازار هم دیگر برای خرید کامل طراحی نمیشود. رستورانها یکییکی ورشکسته نمیشوند؛ خودشان را با فقر تطبیق میدهند. این تطبیق نشانهٔ پایداری نیست؛ نشانهٔ جا افتادن بحران است.
✍️ نیمپرس یعنی بدن باید با نصف انرژی کار کند، اما همچنان کامل مالیات بدهد، کامل کار کند، کامل فشار را تحمل کند. اینجا تناقض به سیاست میرسد: اقتصادی که تمامقد مطالبه میکند، اما غذا را نیمهقد تحویل میدهد. نتیجه روشن است؛ فرسایش آرام، نه انفجار ناگهانی.
✍️ نیمپرس یعنی فقر از خیابان به منو رسیده است. یعنی فقر دیگر وضعیت اضطراری نیست، به مدل کسبوکار تبدیل شده است. وقتی فقر نرمال میشود، خطرناک میشود؛ چون دیگر فریاد نمیزند، آرام مینشیند، سفارش میدهد و اگر بتواند، پرداخت میکند.
✍️ همانطور که یخچال خالی فقط نشانهٔ فقر نبود، نیمپرس هم فقط غذا نیست. این ادامهٔ همان منطق است: کوچکسازی بدن، کوچکسازی توان، کوچکسازی آینده. جامعهای که غذایش نصف میشود، دیر یا زود خواستههایش، حقوقش و افقش هم نصف خواهد شد.
✍️ اگر دیروز فقر در آمار پنهان میشد، امروز در بشقاب دیده میشود. نیمپرس هشدار است؛ هشدار اینکه بحران دیگر در راه نیست، رسیده. و جامعهای که به نیمپرس عادت کند، فردا برای نیمحق و نیمزندگی هم آمادهٔ توجیه خواهد بود.
✍️ نیمپرس، ادامهٔ همان جملهٔ ناتمام است: وقتی یخچال خالی شد، حالا بشقاب هم کوچک شده است.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo | 8 723 |
| 13 | وقتی یخچال خالی، فلسفهٔ سیاسی میشود | بشقاب لاغر، استخوان لاغر، دولت لاغر
گزارش نمایندهٔ وزارت بهداشت، کیفرخواست بدنها
افشای حکمرانی از درون بشقاب
✍️ ۴۰ تا ۵۰ درصد خانوارها کمتر از مقدار توصیهشده لبنیات، میوه و سبزی مصرف میکنند. این یک آمار نیست؛ این یک اعتراف حکمرانی است. عددی که نه در جدولهای اکسل، بلکه در استخوانها، رگها و مغزهای فردا ضرب میخورد. این گزارش نمیگوید مردم چه نمیخورند؛ میگوید چه کسی خوراک آینده را بلعیده است.
✍️ در سرزمینی که یخچالها لاغر شدهاند، خط فقر فقط اقتصادی نیست؛ متابولیک است. فقر دیگر فقط جیب را نمیزند، به خون میزند. به کلسیم میزند. به آهن میزند. به حافظه میزند. جامعهای که سبزیاش حذف شده، بهتدریج از عقلانیت سبز تهی میشود؛ جامعهای که لبنیاتش حذف شده، ستون فقراتش را پیشخور میکند.
✍️ اینجا گرانی یک پدیده نیست؛ ایدئولوژی بیصداست. ایدئولوژیای که بدون بیانیه، بدون حزب، بدون پرچم، بدنها را رأی میدهد: رأی به پوکی استخوان، رأی به سکتهٔ زودرس، رأی به نیروی کاری که پیش از آنکه کار کند، فرسوده شده است. این رأیگیری هر روز سر سفره انجام میشود؛ با حذف ماست، با خط زدن سیب، با به تعویق انداختن لوبیا.
✍️ وقتی مدیر بهداشت میگوید گرانی سلامت تغذیهای را تهدید میکند، ترجمهٔ فلسفیاش این است: حکومت از بدنها عقبنشینی کرده است. بدن، آخرین میدان مسئولیت عمومی بود؛ حالا خصوصیسازی شده، به حساب بانکی خانوار واگذار شده، به شانس و دعا سپرده شده است. سیاست از میدان غذا عقب مینشیند و بعد تعجب میکند چرا میدان کار خالی میشود.
✍️ سوءتغذیه فقط کمبود کالری نیست؛ کمبود آینده است. کودک کمکلسیم، کارگر کمتحمل میشود. نوجوان کمآهن، تصمیمگیر کمتمرکز میشود. جامعهای که امروز حبوبات را حذف میکند، فردا بهرهوری را حذف میکند. این زنجیره ساده است و بیرحم: بشقاب لاغر، استخوان لاغر، اقتصاد لاغر، سیاست لاغر.
✍️ مسئله فقط گرانی نیست؛ مسئله غذاسوزی ساختاری است. جایی که سیاست، ارزش افزوده را از بدن میگیرد و به شعار تزریق میکند. جایی که سلامت به توصیه تقلیل مییابد و توصیه به شوخی. میگویند درست بخورید؛ اما نمیگویند با کدام قیمت، با کدام دستمزد، با کدام امید.
✍️ در این میان، زبان هم بیمار میشود. واژهها کمخون میشوند. بهجای حق تغذیه، میگویند الگوی مصرف. بهجای عدالت غذایی، میگویند فرهنگسازی. این واژهزدایی از مسئولیت است. وقتی واژهها لاغر میشوند، سیاست هم لاغر میشود و بدنها میریزند.
✍️ بیایید نام تازه بگذاریم: این وضعیت کلسیمکُشی است؛ آهنزدایی از آینده است؛ پوکی سیاست است. شکستن استخوانها فقط در سقوطها نیست؛ در قبضهاست، در قیمتهاست، در تصمیمهایی که هرگز گرفته نشد. اینجا شکستگیها بیصدا رخ میدهند.
✍️ اگر امروز نان تنها مانده، فردا نوبت نیروی کار است که تنها بماند. اگر امروز میوه لوکس شده، فردا سلامتی افسانه میشود. این معاملهٔ نانوشته را باید بر هم زد: بدنها خط قرمزند. تغذیه، توصیهٔ بهداشتی نیست؛ قرارداد اجتماعی است. هر دولتی که این قرارداد را بشکند، آینده را پیشفروش کرده است.
✍️ زمانِ نصیحت گذشته است. اینجا پای حسابکشی در میان است، نه توصیه؛ پای تضمین، نه آمار؛ پای اقدام، نه گزارش. آینده با شیر و سیب و سبزی ساخته میشود، نه با وعده و ویرگول. جامعهای که این حقیقت را نادیده بگیرد، دیر یا زود آن را بهتلخی تجربه خواهد کرد؛ در صف دارو، روی تخت بیمارستان، یا در اقتصادی که دیگر توان ایستادن ندارد.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo | 6 765 |
| 14 | پنجرهای قبل از بستهشدن، سفر مهم نتانیاهو به امریکا و گرفتن مجوز جنگ دوم با ایران
✍️ سفر نتانیاهو به آمریکا، اگر از سطح خبر عبور داده شود و به لایههای پنهان سیاست قدرت کشیده شود، نه یک دیدار دیپلماتیک عادی است و نه صرفاً ادامه روابط شخصی او با ترامپ. این سفر، بیش از هر چیز، حرکت بهسوی پنجرهای است که هنوز باز است، اما صدای بستهشدنش شنیده میشود؛ پنجرهای میان «فرصت کوتاه» و «فاجعه بلندمدت».
✍️ فرضیهای که این روزها دهانبهدهان میچرخد—اینکه نتانیاهو میکوشد پیش از بستهشدن دستوپای ترامپ در آستانه انتخابات کنگره، پرونده تقابل با ایران را وارد دور دوم کند—نه توطئهمحور است و نه اغراقآمیز. این فرضیه، بر منطق سرد قدرت بنا شده است؛ منطق زمانبندی، نه احساسات.
✍️ ترامپ امروز در کاخ سفید نشسته، اما فردای او به کنگره گره خورده است. انتخابات میاندورهای همان نقطهای است که رؤسای جمهور آمریکا، بهتدریج از «فرمانده تصمیمهای بزرگ» به «مدیر توازنهای شکننده» و چانه زنی بودجه ،تبدیل میشوند. هرچه به آن نقطه نزدیکتر شویم، هزینه سیاسی هر ماجراجویی خارجی بالاتر میرود و امکان عقبنشینی کمتر.
✍️ نتانیاهو این معادله را بهتر از بسیاری از سیاستمداران منطقه میفهمد. او سیاستمداری است که زمان را مثل مهمات مصرف میکند: یا شلیک میکنی، یا فاسد میشود. برای او، پنجره قبل از کنگره، پنجرهای حیاتی است؛ پنجرهای که اگر بسته شود، کشاندن آمریکا به یک تقابل پرهزینه با ایران دشوارتر خواهد شد.
✍️ نتانیاهو بدون بحران، نتانیاهو نیست. بقای سیاسی او نه بر آرامش داخلی استوار است و نه بر دستاورد اقتصادی. او از دل تهدید زنده میماند و از سایه جنگ مشروعیت میسازد. در اسرائیل، زخمهای غزه هنوز تازه است، شکافهای اجتماعی عمیقتر شده و اعتراضها خاموش نشدهاند. در چنین شرایطی، انتقال میدان بحران از درون به بیرون، یک تاکتیک قدیمی اما کارآمد است.
✍️ ایران، در این چارچوب، دشمنی «مناسب» تلقی میشود: بزرگ، دور، و قابل اسطورهسازی. اما جنگ با ایران، جنگ با غزه یا لبنان نیست. اینجا دیگر بحث عملیات محدود یا پیام بازدارنده نیست؛ اینجا خطر لغزش به یک درگیری منطقهای و حتی فرامنطقهای واقعی است. با این حال، نتانیاهو دقیقاً روی همین لبه قمار میکند، چون میداند هرچه خطر بزرگتر باشد، امکان فرار از پاسخگویی داخلی بیشتر میشود.
✍️ ترامپِ قبل از کنگره، با ترامپِ بعد از کنگره تفاوت دارد. امروز هنوز میتواند نقش مرد تصمیمهای ناگهانی را بازی کند؛ اما با نزدیکشدن به انتخابات، رسانهها، دموکراتها و حتی بخشی از جمهوریخواهان، هزینه هر اقدام نظامی را بالا خواهند برد. جنگی که همزمان قیمت انرژی، بازارها و افکار عمومی را ملتهب کند، دیگر ابزار محبوب سیاست داخلی نخواهد بود.
✍️ نتانیاهو این پنجره زمانی را میبیند و به همین دلیل، سفرش به آمریکا را باید تلاشی برای قفلکردن یک تعهد نانوشته دانست؛ تعهدی که شاید در بیانیهها نیاید، اما در عمل، مسیر تصمیمگیری واشنگتن را به نقطهای کمبازگشت نزدیک کند.
✍️ در این میان، خطر اصلی فقط خود جنگ نیست، بلکه تله جنگ است. تلهای که در آن، هر پاسخ ایران میتواند بهانه تشدید بعدی شود و هر خویشتنداری، بهعنوان ضعف تعبیر گردد. تجربه نشان داده که نتانیاهو استاد ساختن موقعیتهایی است که طرف مقابل، در هر انتخابی، هزینه میپردازد.
✍️ ایران امروز، ایرانِ سالهای قبل نیست؛ نه از نظر موقعیت منطقهای، نه از نظر فشارهای اقتصادی و نه از نظر وضعیت اجتماعی. هر جنگ تازه، حتی اگر محدود نامیده شود، میتواند زنجیرهای از واکنشها را فعال کند که مهار آن از دست همه خارج شود. اینجا دیگر مسئله شجاعت یا شعار نیست؛ مسئله عقلانیت بقاست.
✍️ تحلیلهایی که از «جنگ قابل کنترل» یا «درگیری محدود» سخن میگویند، یا سادهلوحانهاند یا عامدانه گمراهکننده. هیچ جنگی با ایران محدود باقی نمیماند؛ همانگونه که هیچ آتشی در انبار باروت، با یک جرقه تمام نمیشود. منطقهای که بر گسلهای متعدد نشسته، ظرفیت خطای محاسباتی ندارد.
✍️ شاید نتانیاهو به فکر نجات خود باشد و شاید ترامپ به فکر نمایش قدرت؛ اما هزینه واقعی را مردم منطقه میپردازند—از تلآویو تا تهران، از بیروت تا بغداد. تاریخ بارها نشان داده که رهبران میآیند و میروند، اما ویرانی میماند.
✍️ سفر نتانیاهو به آمریکا را باید زنگ خطر دانست، نه صرفاً خبر روز. این سفر، تلاشی است برای تبدیل یک پنجره فرصت سیاسی به دروازه جنگ. اگر این دروازه باز شود، بستن آن دیگر در اختیار هیچکس نخواهد بود.
✍️ این متن؛ هشدار است. هشدار درباره لحظهای که تاریخ معمولاً در آن اشتباه میکند: درست زمانی که همه فکر میکنند هنوز وقت هست.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo | 7 448 |
| 15 | 🟥 عباس عراقچی و قصه بیپایان «توافق عادلانه و متوازن»؛ تکرار مکرراتی که ملت را به انتظار کشانده
✍️ عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی، بار دیگر همان حرف تکراری را میزند: «آمادگی برای توافق عادلانه و متوازن» اما تأکید میکند که «آمریکا هنوز آماده نیست» و باید صبر کرد. این ادبیات نه فقط تکرار کلیشهای و فرسوده است، بلکه عملاً فرار به جلو و توجیهی بیپرده برای قفل ماندن مذاکرات است.
✍️ این «توافق عادلانه» انگار طلسمی است که سالهاست دست نیافتنی باقی مانده؛ نه بهخاطر مقاومت طرف مقابل، بلکه بهواسطه پافشاریهای بینتیجه، زیادهخواهیهای بیپایان و سیاستهای تندروانهای که مسیر مذاکره را به بنبست کشانده است. عراقچی امروز میگوید «صبر کنیم تا آمریکا به آن نقطه برسد» اما سؤال کلیدی و بیجواب این است: آن نقطه دقیقاً کجاست؟ کی میرسد؟ و اساساً آیا رسیدن به آن تضمینی وجود دارد یا تنها بهانهای برای تعویق بازی است؟
✍️ اتهام «آمریکا آماده نیست» تنها یک طرف داستان است. وقتی ایران همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را محدود میکند، تعهدات برجامی را نقض میکند و سیاستهای انعطافناپذیر در پیش میگیرد، طبیعی است که واکنشها به شکل تحریم و فشارهای سیاسی شدت میگیرد. در این شرایط، مذاکرات نه دو طرفه بلکه یکطرفه شده است؛ جمهوری اسلامی بهعنوان یک متقاضی بیوقفه فشار و تحریم عمل میکند.
✍️ استراتژی «صبر کنیم و نگاه کنیم» که عراقچی مکرراً آن را تکرار میکند، در حقیقت ادامه وضعیتی است که کشور را در باتلاق اقتصادی و اجتماعی فرو برده است. این انتظار به معنای حفظ وضعیت موجود است؛ وضعیتی که جز فروپاشی اقتصادی، تضعیف اجتماعی و انزوای سیاسی برای مردم ایران به ارمغان نداشته است.
✍️ وعدههای خالی «توافق عادلانه و متوازن» در شرایطی که فضای سیاسی به سمت بیاعتمادی و بنبست مطلق حرکت میکند، دیگر نه دلگرمکننده بلکه بهانهای است برای پنهانکردن ناکارآمدیها و بیعملیها. این «صبر» بیپایان چه هدفی دارد؟ ملت ایران حق دارد بداند و پاسخ بخواهد، نه اینکه هر بار به انتظار نشست و در چرخه بیپایان کلیشهها گرفتار شود.
✍️ امروز دیگر تکرار کلیشهها نهتنها کمکی نمیکند، بلکه مسئولان را در برابر واقعیت تلخ اینهمه سال ناکامی پاسخگو میکند. وقت آن است که صداقت حرف اول را بزند و سیاست خارجی ایران بر اساس منافع ملی و واقعیتهای سخت منطقهای و جهانی بازنگری شود، نه بر پایه توهم «توافقی که هرگز نمیرسد».
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo | 5 676 |
| 16 | شب یلدا؛ سیاستِ صبر در برابر تاریکی سازمانیافته
یلدا؛ شبی که به قدرت یادآوری میکند خورشید قابل لغو نیست
نویسنده: پیام رسیده از مخاطب
✍️ شب یلدا فقط یک مناسبت تقویمی نیست، یک یادآوری فلسفی است؛ یادآوری این حقیقت ساده و عمیق که تاریکی میتواند طولانی شود، میتواند خستهکننده و فرساینده باشد، اما هرگز ابدی نیست. یلدا لحظهای است که انسان آگاهانه در دل شب میایستد و به خودش میگوید از فردا نور برمیگردد، حتی اگر آهسته، حتی اگر نامحسوس.
✍️ در تاریخ ایران، یلدا جشن بقا بوده نه رفاه. جشن مردمی که نمیدانستند زمستان چقدر طول میکشد، اما میدانستند تنها راه عبور، کنار هم ماندن است. سفرهی یلدا از وفور زاده نشد، از معنا آمد؛ انار نماد زندگی، هندوانه یادگار گرما، حافظ شاهد امید. یلدا یعنی انسان، پیش از آنکه حکومتها شکل بگیرند، بلد بوده چگونه در تاریکی دوام بیاورد.
✍️ امروز اما یلدا در ایران فقط بلندترین شب سال نیست، استعارهی یک وضعیت تاریخی است. تاریکی دیگر صرفاً طبیعی نیست، سیاسی است. فقر تصادفی نیست، سازمانیافته است. ناامیدی شخصی نیست، جمعی است. شب، دیگر فقط نتیجهی گردش زمین نیست، حاصل تصمیمها، لجاجتها و بنبستهای تحمیلشده به جامعه است.
✍️ در چنین شرایطی، تبریکهای رسمی شب یلدا گاهی شبیه طنزی تلخ به نظر میرسد. مردمی که با سفرههای کوچکتر، خانههای سردتر و آیندههایی مبهمتر به شب میرسند، خوب میدانند که طولانیشدن تاریکی فقط مسئلهی نجوم نیست. وقتی زندگی به بقا تقلیل پیدا میکند، جشن هم به شکلی از مقاومت تبدیل میشود.
✍️ یلدا برای قدرتها پیام خوشایندی ندارد. این شب یادآور این واقعیت خطرناک است که هیچ تاریکیای، حتی اگر به زور طولانی شود، ماندگار نیست. نور همیشه ناگهانی بازنمیگردد؛ آرام، خزنده و بیادعا میآید، درست مثل تغییرهای واقعی اجتماعی که نه با سرکوب متوقف میشوند و نه با دستور لغو.
✍️ به همین دلیل یلدا فقط نوستالژی نیست، سیاست هم هست. سیاستِ صبر آگاهانه، سیاستِ ماندن، سیاستِ کنار هم نشستن و روایت گفتن. حافظخوانی در یلدا تمرین آینده است؛ تمرین این باور که سرنوشت فقط آن چیزی نیست که قدرت دیکته میکند، آن چیزی هم هست که مردم در دل تاریکی حفظ میکنند.
✍️ یلدا به ما یاد میدهد که اعتراض همیشه فریاد نیست. گاهی روشن نگهداشتن شمعی کوچک است در خانهای خاموش. گاهی نپذیرفتنِ عادیشدنِ شب است. گاهی فقط این جملهی ساده اما سرسختانه است که گفته شود؛ این شب، هرچقدر هم بلند، آخرش تمام میشود.
✍️ و شاید مهمترین درس یلدا همین باشد؛ قدرت میتواند شب را طولانی کند، اما نمیتواند خورشید را لغو کند.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo | 6 912 |
| 17 | هژمونی بورژوازی مستغلات و فروش ۱۵ سال آینده تهران، وقتی تراکم، آینده شهر را میبلعد
✍️ حتی اگر این جمله را از زبان یک مقام رسمی نشنویم، تهران هر روز آن را فریاد میزند: آیندهاش فروخته شده است. اما وقتی سخنگوی صنعت آب با صراحت میگوید «تا ۱۵ سال آینده، تراکم در تهران فروخته شده»، دیگر با یک استعاره شاعرانه طرف نیستیم؛ با یک اعتراف ساختاری روبهروایم. اعتراف به اینکه شهر، نه زیستگاه شهروندان، که دارایی قابل معامله بورژوازی مستغلات شده است.
✍️ بورژوازی مستغلات، طبقهای است که نه کارخانه ساخته، نه فناوری آفریده، نه صادرات خلق کرده؛ اما به شکلی شگفتانگیز، سهم اصلی از ثروت شهری را بلعیده است. این طبقه، تهران را نه بهعنوان یک «شهر»، بلکه بهمثابه یک «پروژه فروش متراژ» دیده؛ پروژهای که هر مترش را میتوان بدون آب، بدون هوا، بدون حملونقل، و بدون آینده فروخت. آنچه فروخته شده فقط تراکم نیست؛ زمان، امکان و فرصت توسعه فروخته شده است.
✍️ تهران میتوانست چیز دیگری باشد. میتوانست یک شهر جهانی هوشمند باشد؛ شهری صادراتمحور در خدمات، فناوری، اقتصاد خلاق، مالی، فرهنگی و حتی زیستفناوری. شهری که مغزها را نگه دارد، نه اینکه آنها را با اجارههای نجومی و کیفیت زیست فرسوده فراری دهد. اما این مسیر نیازمند برنامهریزی، آمایش سرزمینی، و مهمتر از همه، مهار سوداگری زمین بود؛ و این دقیقاً همان نقطهای است که سیاستگذار، عامدانه یا ناتوان، عقب نشست.
✍️ بورژوازی مستغلات با اتکا به رانت مجوز، تغییر کاربری، فروش تراکم و دور زدن قواعد شهرسازی، تهران را به یک ابرکارگاه ساختوساز بیمعنا تبدیل کرد. نتیجه چه شد؟ شهری که آب ندارد اما برج دارد؛ شهری که مدرسه و بیمارستان کم دارد اما مال تجاری اضافه؛ شهری که حملونقل عمومیاش نفس میکشد اما مجوز برجهای جدید صادر میشود. این دیگر توسعه نیست؛ این انباشت بحران است.
✍️ این طبقه، با یک منطق ساده عمل کرده است: «بساز، بفروش، برو». نه هزینه آب برایش مهم بوده، نه فرونشست زمین، نه آلودگی هوا، نه آینده کودکان این شهر. آنچه اهمیت داشته، نرخ بازگشت سرمایه بوده است. تهران قربانی اقتصادی شده که در آن زمین، جای تولید را گرفته و سوداگری، جای نوآوری را.
✍️ وقتی گفته میشود «بارگذاری جمعیت را نمیتوان ممنوع کرد»، باید پرسید: چه کسی بارگذاری کرده است؟ کارگر مهاجر؟ دانشجو؟ یا همان شبکهای که با فروش تراکم، جمعیت را بدون زیرساخت، به شهر هل داده؟ آمایش سرزمینی فقط یک اصطلاح تکنوکراتیک نیست؛ یک نبرد سیاسی است میان منافع عمومی و منافع بورژوازی مستغلات. و متأسفانه، سالهاست که این نبرد به نفع دومی تمام شده است.
✍️ تهران امروز نه فقط با بحران آب، که با بحران معنا روبهروست. شهری که قرار بود موتور توسعه ایران باشد، به انبار بتن و شیشه بدل شده است. صادراتمحوری جای خود را به پیشفروش واحدهای لوکس داده، و «شهر هوشمند» تقلیل یافته به چند اپلیکیشن تاکسی و برجهای بیهویت.
✍️ اگر آینده تهران فروخته شده، هنوز یک چیز فروخته نشده است: امکان بازپسگیری سیاست شهری. این یعنی ایستادن مقابل بورژوازی مستغلات، پایان دادن به فروش تراکم بهعنوان منبع درآمد، مشروطسازی هر توسعه به آب و زیرساخت، و بازتعریف تهران نه بهعنوان کالای سرمایهای، بلکه بهعنوان زیستجهان شهروندان.
✍️ بدون این چرخش، تهران فقط بزرگتر نمیشود؛ تهیتر میشود. و این، دقیقاً همان آیندهای است که فروختهاند.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo | 6 360 |
| 18 | عقیل کشاورز اعدام شد؛ اما نفوذ از کدام فقر و کدام شکست عبور کرد؟
✍️ نفوذ از آسمان نمیبارد، نفوذ نتیجهی یک زنجیرهی فرسایش است، فرسایش اعتماد، فرسایش معیشت، فرسایش قانون و فرسایش روایت رسمی، پروندههایی از جنس آنچه درباره «عقیل کشاورز» روایت شد، بیآنکه دفاعی از فرد اعدامی در میان باشد، بیش از آنکه نمایش اقتدار امنیتی باشند، آینهی شکستهای ساختاری جمهوری اسلامیاند.
✍️ روایت رسمی میگوید، «ارتباط با موساد»، «دریافت ارز دیجیتال»، «ارسال اطلاعات»، «همکاری با منافقین»، اما پرسش اصلی عمداً حذف میشود، چرا چنین امکانهایی اصلاً شکل میگیرند؟ چرا ارتش و سرویس اطلاعاتی اسرائیل میتوانند در جامعهای نفوذ کنند که سالهاست از «امنیت مثالزدنی» سخن میگوید؟ پاسخ را نه در شجرهنامهی افراد، که در کارنامهی حکمرانی باید جست.
✍️ فقرِ سازمانیافته نخستین مسیر نفوذ است، جامعهای که زیر تورم مزمن، بیکاری، سقوط ارزش پول ملی و تبعیض ساختاری له شده، مستعد ریسکپذیریهای خطرناک میشود، وقتی مسیرهای قانونی پیشرفت بسته است و آینده به افسانه شبیهتر است تا برنامه، «پیشنهاد» بیرونی، هرچقدر هم آلوده، شنیده میشود، این توجیه نیست، توضیح زمینه است، امنیت بدون معیشت، شعار است.
✍️ بیاعتباری روایت رسمی دومین شکاف است، حاکمیتی که هر بحران را با «دشمن» توضیح میدهد اما هیچگاه مسئولیت نمیپذیرد، سرمایهی اجتماعی خود را میسوزاند، حقیقتهای گزینشی و دیرهنگام اعتماد نمیسازند، در این خلأ، روایتهای بیرونی، حتی خصمانه، مخاطب پیدا میکنند، شکست ارتباطی، پیشدرآمد شکست امنیتی است.
✍️ امنیتزدگی بهجای امنیت هوشمند مسئلهی سوم است، هر نارضایتی تهدید تلقی شد و هر نقدی با برچسب امنیتی خفه شد، نتیجه؟ نهاد امنیتی فربه، جامعه لاغر، ابزار فراوان، مشروعیت اندک، نفوذ از دیوارهای بلند عبور نمیکند، از شکاف مشروعیت رد میشود.
✍️ اقتصاد رانتیِ بیپاسخگو مرزهای اخلاق عمومی را مخدوش میکند، وقتی رانت قاعده است و قانون استثناء، پولِ بیردپا وسوسهبرانگیز میشود، این نه ستایش جرم است و نه تطهیر مجرم، تشخیص بیماری است.
✍️ عدالتِ نمایشی اما نقطهی کور ماجراست، دادگاههای امنیتی از این جنس تقریباً هیچگاه علنی نبودهاند، افکار عمومی قاضی را نمیشناسد، روند رسیدگی را نمیبیند و امکان راستیآزمایی ادعاها وجود ندارد، وکیل مستقل یا حذف میشود یا به حاشیه میرود، دسترسی آزاد به پرونده محدود است و «اعتراف» به ستون اصلی کیفرخواست بدل میشود، اعترافی که جامعه هرگز نمیداند تحت چه شرایطی اخذ شده است، سرعت رسیدگی جای دقت را میگیرد و نتیجه، پیش از آنکه فرآیند طی شده باشد، اعلام میشود، چنین دادرسیای حکم صادر میکند، اما عدالت تولید نمیکند، فقط تردید میسازد.
✍️ پرسش کلیدی همچنان بیپاسخ است، اگر دشمن «همهجا» هست، چرا پاسخ همیشگی فقط اعدام و اعلامیه است؟ چرا هیچگاه گزارش ملی از اصلاحات ساختاری نمیآید؟ چرا از بازسازی اعتماد عمومی، اصلاح سیاست خارجی تنشزا، خروج از اقتصاد تحریمی و بازگشت عقلانیت به حکمرانی خبری نیست؟
✍️ نفوذ را نمیتوان با تیترهای پرطمطراق مهار کرد، نفوذ با اصلاح سیاست مهار میشود، کاهش تنشهای غیرضرور خارجی، باز کردن گره اقتصاد، بازگرداندن شأن قانون، آزادی رسانه و نقد و پایان دادن به امنیتیسازی جامعه، تا وقتی فقر تکذیب میشود، اعتراض جرم است و هر شکست به «دشمن» حواله میشود، پروندههای مشابه تکرار خواهند شد و هزینهاش را همین جامعه میپردازد.
✍️ این یادداشت دفاع از هیچ فردی نیست، دفاع از یک اصل است، امنیت پایدار از چوبهدار نمیآید، از سفرهی مردم، اعتماد عمومی و عدالت شفاف میآید.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo | 5 608 |
| 19 | از شکدم تا خبر تسنیم؛ وقتی نفوذ از درِ توهم وارد میشود
✍️ خبرگزاری تسنیم در ادعایی که بیشتر به شوخی شب عید شبیه است تا گزارش امنیتی، اعلام کرده «شکدم» عنصر نفوذی ایران در اسرائیل بوده است. ادعایی که اگر فقط اندکی جدی گرفته شود، نه قدرت نفوذ جمهوری اسلامی را بالا میبرد، بلکه عمق بحران روایتسازی در دستگاه تبلیغاتی آن را عیان میکند.
✍️ مشکل اصلی این ادعا نه کمبود سند است، نه ضعف تحلیل؛ مشکل این است که اساساً با عقل سلیم در تضاد است. جمهوری اسلامی که در سادهترین سطوح مدیریتی خود با نفوذ، فساد، رانت و ناکارآمدی دستوپنجه نرم میکند، حالا مدعی است توانسته به لایههای امنیتی و رسانهای اسرائیل نفوذ کند؛ آن هم نه با شبکهای پیچیده، بلکه با یک فرد که سالها آزادانه نوشته، گفته، سفر کرده و هیچ نشانی از «عملیات» در کارنامهاش دیده نمیشود.
✍️ این روایت، بیش از آنکه اسرائیل را مضحک جلوه دهد، نیاز روانی داخلی را فریاد میزند: نیاز به ساختن «پیروزی» در زمانی که واقعیت، سرشار از بنبست است. وقتی پروژههای منطقهای یکییکی فرو میریزند، وقتی نیابتیها زمینگیر میشوند و وقتی مذاکره، از موضع ضعف دنبال میشود، دستگاه تبلیغاتی باید چیزی برای مصرف داخلی بسازد؛ حتی اگر آن چیز، داستان نفوذ خیالی باشد.
✍️ جالبتر آنجاست که همین رسانهها، در داخل کشور هر منتقد، روزنامهنگار یا فعال مدنی را با برچسب «نفوذی دشمن» حذف میکنند، اما در خارج از مرزها، نفوذ را بهراحتی و بدون هزینه، موفق جلوه میدهند. تناقضی که نشان میدهد «نفوذ» نه یک مفهوم امنیتی، بلکه یک ابزار مصرفی سیاسی است؛ بسته به نیاز روز.
✍️ ادعای تسنیم درباره شکدم، اگر خندهدار نبود، غمانگیز بود. غمانگیز از این جهت که نشان میدهد چگونه امنیت، تحلیل و رسانه، قربانی خیالپردازی میشوند. در جهانی که نبرد اصلی، نبرد روایتهاست، چنین روایتهای سست و بیپایهای نه تنها کمکی به قدرت ملی نمیکند، بلکه آخرین بقایای اعتبار را هم میسوزاند.
✍️ نفوذ واقعی، در ساختن اعتماد، مشروعیت و عقلانیت است؛ نه در تیترسازیهای شتابزدهای که فردا خودشان نیازمند تکذیبیهاند.
انجام شد.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo | 6 585 |
| 20 | روحانی پرده را کنار زد؛ اعتراف به خطایی که نشان میدهد انکار احتمال حمله اسرائیل و آمریکا چگونه جمهوری اسلامی را به بنبست امنیتی رساند
✍️ حرف حسن روحانی نه تحلیل تازه است و نه شجاعت سیاسی؛ این یک لغزش زبانی است که ساختار تصمیمگیری جمهوری اسلامی را لو میدهد. وقتی رئیسجمهور پیشین میگوید برخی باور داشتند اسرائیل هرگز به ایران حمله نمیکند، چون در صورت حمله نابود میشود، در واقع اعتراف میکند که امنیت ملی کشور سالها بر پایه گزارههایی کودکانه و خودفریبانه بنا شده است. این نه خطای فردی، بلکه محصول یک دستگاه فکری است که «احتمال» را دشمن اقتدار میداند.
✍️ مسئله اصلی این نیست که اسرائیل یا آمریکا حمله میکنند یا نه؛ مسئله این است که جمهوری اسلامی خود را از فکر کردن به حمله منع کرده بود. در چنین سیستمی، سناریونویسی نشانه تردید تلقی میشود و تردید مساوی با خیانت. نتیجه روشن است: سیاست خارجی به میدان شعار بدل میشود و نه ابزار مهار بحران.
✍️ این گزاره که «اگر حمله کنند نابود میشوند» نه تحلیل امنیتی است و نه حتی خطای محاسباتی؛ این یک توجیه روانی برای فرار از تصمیم سخت است. با چنین فرضی، مذاکره بیمعنا میشود، توافق تحقیر میگردد و هر هشدار عاقلانهای به ترسفروشی متهم میشود. وقتی دشمن از پیش شکست خورده فرض شود، عقلانیت هزینهبر اضافی است.
✍️ جمهوری اسلامی سالها دشمن را نه آنگونه که هست، بلکه آنگونه که برای آرامکردن خود نیاز داشت، تصویر کرد. اسرائیل و آمریکا قرار نیست وارد جنگ تمامعیار شوند؛ آنها بهدنبال ضربههای دقیق، محدود و قابل مدیریتاند. کسانی که همهچیز را به جنگ نهایی تقلیل دادند، عملاً راه را برای همین نوع فشار باز کردند.
✍️ این خطا اتفاقی نبود؛ حاصل سیاستورزی مزمن با «ناممکنها»ست. ناممکن بودن حمله، ناممکن بودن اجماع جهانی، ناممکن بودن فروپاشی اقتصادی، ناممکن بودن نارضایتی پایدار. جمهوری اسلامی نه بهخاطر کمبود اطلاعات، بلکه بهدلیل سرپیچی از واقعیت، هزینه داد. واقعیت هرچه خشنتر شد، انکار آن هم سرسختتر شد.
✍️ سخنان روحانی یک سند است؛ سندی علیه ساختاری که در آن هشدار جرم است و انکار فضیلت. این ساختار نه اصلاح میشود و نه میآموزد؛ فقط وقتی عقب مینشیند که دیگر چیزی برای باختن نمانده باشد. سیاست در این چارچوب، هنر پیشگیری نیست، هنر توجیه شکستهای بعدی است.
✍️ پذیرش احتمال حمله نشانه ضعف نیست؛ نشانه عقل سیاسی است. اما جمهوری اسلامی سالهاست عقل را با صلابت نمایشی عوض کرده است. نتیجه، افزایش فشار، کاهش انتخاب و حرکت خزنده به سمت همان سناریوهایی است که قرار بود هرگز رخ ندهند.
✍️ اعتراف روحانی نه پایان ماجراست و نه نقطه اصلاح؛ این فقط ترک برداشتن یک روایت رسمی است. پرسش اصلی این نیست که چرا آنها حمله میکنند، بلکه این است که چرا نظامی که مدعی شناخت دشمن است، از فکر کردن به رفتار دشمن وحشت دارد. همین وحشت، خطرناکتر از هر حملهای است.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo | 7 304 |
