uz
Feedback
سرمست•

سرمست•

Kanalga Telegram’da o‘tish

•از بندگانِ خدا هستم. •هر نوزده روز یک بار به اینجا سر بزن! •پلاک۱۹ •کپی فقط با #غزل_حمیدی

Ko'proq ko'rsatish
2025 yil raqamlardasnowflakes fon
card fon
3 829
Obunachilar
-424 soatlar
+287 kunlar
+15830 kunlar
Postlar arxiv
فوروارد کم باشه همه‌ی شما را هام هام می‌کنم.
Hammasini ko'rsatish...
قربان شما برم زن.🦢🪻
Hammasini ko'rsatish...
امیدوارم دوستش داشته باشید.🦢🪄
Hammasini ko'rsatish...
«بغض، بغض، بغض. گاهی هم خوب است نه؟ مانند وقت‌هایی که دورِ گلوگاهم را می‌گیرد و مرا به هِق‌هِق می‌اندازد. بغض هم خوب است دیگر، بغض نباشد گریه‌ای نیست، گریه نباشد هق‌هقی نیست، هق‌هق که نباشد قَهقَهه بی‌معنا می‌شود، آن وقت دیگر چگونه مسرور باشیم؟! در این جهان همه چیز خوب است، نمی‌دانیم! در این جهان ناامیدی معنایی ندارد، وقتی همه چیز جایشان را به چیز دیگری می‌دهند و این چرخه تا ابد و یک روز ادامه دارد... زمستان رَخت می‌بندد، بهار می‌آید، درختانِ خُشک و بی‌برگ، سبز می‌شوند، شکوفه می‌زنند، شب روز می‌شود، تاریکی نور می‌شود و ناامیدی، امیدواری... در این غوقای جهان چه رنجی برپاست عزیزدلم، از هر رنجی به من قسمتی رسید، جای تمامِ نرسیدن‌ها را خداوند به یک باره در رنج با من تسویه کرد اولیایِ رنج‌هایِ جهانم انگار... تو از من دوری، رنج همین است دیگر... تو از من دوری و به قلبِ من نزدیک، از من دوری و در ضربانم خانه داری، تو از من دوری و گلوگاهِ منی، نباشی می‌میرم. دوری، دیری، دامی، دردی، اما چه کنم؟ دلتنگیِ‌ توأم زیباست، زیبا و جان فرساست... هر گاه دلتنگی گلوگاه مرا می‌فشارد، فال می‌گیرم برایت، فال می‌گیرم به نیتِ سلامتِ شَرَیانَت عشقِ من! فال می‌گیرم و اگر خوب نیاید، به حافظ رَکَب می‌زنم، بارها فال می‌گیرم تا آنچه دلنشین است، از زبانِ حافظ به کامِ من برآید. کبوتر را با دانه گول می‌زنم، به دام می‌اندازمش و فال حافظ را به پایَش می‌بندم، آرام می‌گویم برو، برو آنجا که یار آنجاست، در شهر کبوترانی با فال دیدی متعجب نشو، کار من است، آمده‌اند از من به تو سلام برسانند. اما خودمانیم، دلتنگی چه‌ها که نمی‌کند... گاهی به گردنبندی که برای توست و تو آن را نداری، مداوم بوسه می‌زنم، بوسه می‌زنم و دست به سوی آسمان دراز می‌کنم، در زمین که نشد، شاید تو را در آسمان بیابم و به قلبِ خود بیاویزم... شاید این نامه روزی به دست تو برسد، شاید دیر، شاید دور، شاید وقتی رفته‌ام در گور... شاید، شاید، شاید... همش انگار، هی رنج، هی رنج، هی رنج و هی تکرار... وقتی هیچ عابر پیاده‌رویی، عابرِ پیاده‌اش تو نیستی... به سویِ پُل‌هوایی می‌روم این‌بار!»
سی آذر سال چهار.
-غزل‌حمیدی
Hammasini ko'rsatish...
خیلی طولانی شد.🦢🤏🏻
Hammasini ko'rsatish...
با این کلمات می‌نویسم.🦢
Hammasini ko'rsatish...
فال، رکب، گردنبند
Hammasini ko'rsatish...
2.74 KB
عشق، دوری، دلتنگی
Hammasini ko'rsatish...
بغض، ناامیدی، کبوتر
Hammasini ko'rsatish...
سه تا کلمه‌ بگو بنویسم. http://t.me/HidenChat_Bot?start=6288400778
Hammasini ko'rsatish...
من هی خواستم یادم بره، هی چاوشی آهنگ خوند.:)
Hammasini ko'rsatish...
رفتید پیشش؟!
Hammasini ko'rsatish...
چاوشی عزیزم:)
Hammasini ko'rsatish...
:)))
Hammasini ko'rsatish...
می‌شه تو دایرکت چنل برام یک عالم نامه بنویسید؟ دلم می‌خواد برای شب یلدا یک عالم نامه داشته باشم و بخونم:) -تا جایی که بتونم منم جواب نامه رو می‌نویسم.
Hammasini ko'rsatish...
می‌شه تو دایرکت چنل برام یک عالم نامه بنویسید؟ دلم می‌خواد براش شب یلدا یک عالم نامه داشته باشم و بخونم:) -تا جایی که بتونم منم جواب نامه رو می‌نویسم.
Hammasini ko'rsatish...