ar
Feedback
[ Cafe Dialectic ]

[ Cafe Dialectic ]

الذهاب إلى القناة على Telegram

إظهار المزيد
2025 عام في الأرقامsnowflakes fon
card fon
170 623
المشتركون
-17024 ساعات
-1 1557 أيام
-5 50530 أيام
أرشيف المشاركات
قطعه‌ ای از من كنار توست؛ و قطعه‌‌ ای كنار خودم. و قطعاتم دلتنگ یکدیگرند، می‌شود بیایی؟ محمود درویش
إظهار الكل...
نقاش غزل تا به چشمان تو پرداخت دیوانه شد از طرز نگاهت قلم انداخت! شهریار‌‌
إظهار الكل...
«به بوسه‌ای ز دهان تو آرزومندم» فروغی بسطامی
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
به آرزو نرسیدیم و دیر دانستیم که راه دورتر از عمر آرزومند است هوشنگ ابتهاج
إظهار الكل...
باشد اما انتظار دیدنت کُشت مرا.. شوقِ دیدارِ همین خندیدنت ، کُشت مرا:) حس این ک دست من در توست،دیوانه میکرد ولی.. گرمی دستانت این بار دگر، کُشت مرا گفتمش یا ک بیا یا بازده دل را ب منث او چ کرد؟! رفت و نیامد،باز هم کُشت مرا...
إظهار الكل...
تنم تابوت غمگینی که جانم رانمی فهمد دل تنگم حصار استخوانم را نمی فهمد شبیه بغض نوزادی که ساعتهاست می گرید پر از حرفم کسی اما زبانم را نمیفهمد انارم دانه دانه دانه دانه دانه غم دارم کسی تا نشکنم راز نهانم را نمیفهمد دلم تنگ است و می گریم،دلم تنگ است و میخندم کسی که نیست دیوانه جهانم را نمی فهمد چنان درآتش غم سوخته جانم که میدانم پس ازمرگم کسی نام و نشانم را نمی‌فهمد
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم فاضل نظری
إظهار الكل...
بیگانهٔ ذوق است در این سلسله، مجنون من دانم و من، لذتِ بی پا و سری را... طالب آملی
إظهار الكل...
باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم در من نگر در من نگر بهر تو غم‌خوار آمدم مولانا
إظهار الكل...
خم به ابرو می‌بری جانم به قربانت رَود ناز مکن جانِ دلم دل را به یغما می‌بری! مریم میرزایی
إظهار الكل...
مرا به گردشِ صد قصه می‌برد چَشمت... حسین منزوی
إظهار الكل...
صد شکر خدا را که نشسته‌ست به شادی گنج غمت اندر دل ویرانه‌ام امشب فروغی بسطامی
إظهار الكل...
ای دل ز سر زلف بتان کار بیاموز با این همه زنجیر به رقص آی و رها باش هوشنگ ابتهاج
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
فتح و فتوح من تویی، یار قدیم و اولین مولانا
إظهار الكل...
تا که دستم بود و پایی کی حریفم بودی ای چرخ ماهم از دست آن زمان کز پای بنشستم گرفتی شهریار
إظهار الكل...
اینجا درون سینه‌ی من زخم کهنه‌ ایست که می‌کاهدم مدام ... حمید مصدق
إظهار الكل...
دلِ تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت شهریار
إظهار الكل...