تفکر
前往频道在 Telegram
روشنگری را فراموش نکنید. شعار روشنگری به قول کانت از این قرار است که “در به کار گیری فهم خود شهامت داشته باشیم.” هدف از ایجاد این کانال هم، همین روشنگری و روشنفکری است. رواج بدهید این مکتب عالمگیر را... پل ارتباطی @Zahramehr
显示更多2025 年数字统计

14 060
订阅者
-424 小时
-117 天
-5230 天
帖子存档
به جای منشور کورش!
احمد زیدآبادی
قرار است مجسمۀ زانو زدن والریانوس امپراتور رو شرقی -بیزانس- در مقابل شاپور اول، پادشاه ساسانی در ورودی تهران، توسط شهرداری نصب شود.
متأسفانه ما با جماعتی در کشورمان روبرو هستیم که از هر میراث تاریخی فقط همان جنبههای آزاردهندهاش را میپسندد و ترویج میکند!
حالا هم که "ملیگرایی" این جماعت گُل کرده است، به جای آنکه مثلاً مجسمهای از همان منشور کورش کبیر را در مکانهای عمومی به نمایش بگذارند، به سراغ زانو زدن امپراتور والریانوس در مقابل شاپور اول رفتهاند که به جای آنکه مایۀ مباهات باشد، از نقطه نظر اخلاق ملی و دینی ایرانیان، نشانۀ غرور و تکبر ناپسند و نوعی بیظرفیتی ناشی از غلبه بر رقیب است!
پایتختی که از هوای پاک و آب مورد نیاز شهروندان محروم است، انتخاب چنین مجسمهای از میان دهها میراث ارزشمند ملی و تاریخی برای نصب در ورودی شهر، چیزی جز کژفهمی بنیادین از امر حکمرانی به بییننده القاء میکند؟
@Tafakkor
👍 47👎 14💯 9
به میزانی که ما دیگران را مختار و آزاد تلقی میکنیم از آنها میرنجیم و دچار اضطراب میشویم.
استاد مصطفی ملکیان
برای اینکه اضطراب ما کاهش پیدا کند نباید دیگران را بسیار مختار تلقی کنیم. برای پرداختن به این راهحل به بیان نکتهای میپردازم که در حکم مقدمه آن است. آن نکته این است که ما همواره در قضاوتها و مواجهه خود با دیگران، آنها را مختارتر و آزادتر از آن چه هستند تصور میکنیم و در مواجهه با خود، خودمان را تنگدستتر و در تنگنا تصور میکنیم.
مثلاً وقتی کارمند یک بانک با ما بدرفتاری میکند قضاوت ما درباره او این است که علیرغم شرایط مناسب و مساعدی که دارد با ما برخورد بد کرده است و میرنجیم؛ اما کارمند بانک در توجیه رفتار خود با ما، به مشکلات و سختیهایی که ما از آن آگاه نیستیم اشاره میکند و برخورد خود را ناشی از آن شرایط سخت میداند و درواقع قصد دارد بیان کند که برخلاف آن چه شما گمان میکنید من نیز در تنگنا و قیدوبندهایی هستم که سبب آن برخورد بد من شده است؛ درحالیکه شما گمان کردهاید من کاملاً آزاد و مختار هستم و در چنین بستری با شما برخورد بد داشتهام.
با عبور از این مقدمه به راهحل میپردازم که به میزانی که ما دیگران را مختار و آزاد تلقی میکنیم از آنها میرنجیم و دچار اضطراب میشویم. درواقع ما در داوریهای خود در باب دیگران آنها را آزاد تلقی میکنیم؛ لذا در مواجهه با رفتارهای بد آنها، عذرهای آنها را نمیپذیریم؛ اما در باب خودمان اینگونه قضاوت نمیکنیم و خودمان را در تنگنا میبینیم و برای رفتارهای بد خود، عذرتراشی میکنیم و انتظار پذیرش آن را داریم؛
درحالی که وقتی خودم را تنگدست و در قیدوبند فهم میکنم باید این فهم را در مورد دیگران هم تعمیم بدهم و نباید گمان کنم من متفاوت با بقیه هستم و من دچار جبرهای بیرونی و محیطی هستم؛ اما دیگران چنین جبرهایی ندارند و تمام رفتارهای آنها ناشی از آزادی و اختیار کامل است. فهم این نکته باعث می شود که دیگران را بیشتر درک کنم و از رفتارهای آنها دچار رنجش واضطراب نشوم.
چاره اندیشی برای اضطراب
@Tafakkor
👍 27👎 4
به میزانی که ما دیگران را مختار و آزاد تلقی میکنیم از آنها میرنجیم و دچار اضطراب میشویم.
استاد مصطفی ملکیان
برای اینکه اضطراب ما کاهش پیدا کند نباید دیگران را بسیار مختار تلقی کنیم. برای پرداختن به این راهحل به بیان نکتهای میپردازم که در حکم مقدمه آن است. آن نکته این است که ما همواره در قضاوتها و مواجهه خود با دیگران، آنها را مختارتر و آزادتر از آن چه هستند تصور میکنیم و در مواجهه با خود، خودمان را تنگدستتر و در تنگنا تصور میکنیم.
مثلاً وقتی کارمند یک بانک با ما بدرفتاری میکند قضاوت ما درباره او این است که علیرغم شرایط مناسب و مساعدی که دارد با ما برخورد بد کرده است و میرنجیم؛ اما کارمند بانک در توجیه رفتار خود با ما، به مشکلات و سختیهایی که ما از آن آگاه نیستیم اشاره میکند و برخورد خود را ناشی از آن شرایط سخت میداند و درواقع قصد دارد بیان کند که برخلاف آن چه شما گمان میکنید من نیز در تنگنا و قیدوبندهایی هستم که سبب آن برخورد بد من شده است؛ درحالیکه شما گمان کردهاید من کاملاً آزاد و مختار هستم و در چنین بستری با شما برخورد بد داشتهام.
با عبور از این مقدمه به راهحل میپردازم که به میزانی که ما دیگران را مختار و آزاد تلقی میکنیم از آنها میرنجیم و دچار اضطراب میشویم. درواقع ما در داوریهای خود در باب دیگران آنها را آزاد تلقی میکنیم؛ لذا در مواجهه با رفتارهای بد آنها، عذرهای آنها را نمیپذیریم؛ اما در باب خودمان اینگونه قضاوت نمیکنیم و خودمان را در تنگنا میبینیم و برای رفتارهای بد خود، عذرتراشی میکنیم و انتظار پذیرش آن را داریم؛
درحالی که وقتی خودم را تنگدست و در قیدوبند فهم میکنم باید این فهم را در مورد دیگران هم تعمیم بدهم و نباید گمان کنم من متفاوت با بقیه هستم و من دچار جبرهای بیرونی و محیطی هستم؛ اما دیگران چنین جبرهایی ندارند و تمام رفتارهای آنها ناشی از آزادی و اختیار کامل است. فهم این نکته باعث می شود که دیگران را بیشتر درک کنم و از رفتارهای آنها دچار رنجش واضطراب نشوم.
چاره اندیشی برای اضطراب
@Tafakkor
علمالهدی:
رهبر ایران بزرگترین، قدرتمندترین و نیرومندترین رهبر در روی کره زمین است
پ. ن: فابر-حشرهشناس فرانسوی-گروهی از حشرات را توصیف میکند که عادت به راه رفتن به دنبال رهبر خود داشتند. او آنها را بر روی صفحه مدوری قرارداد. رهبر به راه افتاد و حشرات هم به دنبالش، و آنقدر دور زدند تا از خستگی جان سپردند.
👈دولتمردان امروز و ستایشگرانشان به حماقتی از همین قبیل، محکوماند.
برتراند راسل
@Tafakkor
👍 93👎 10💯 2
زبان طبیعت
کیهان
از سری درسگفتارهای زبان طبیعت
جلسهی دوم
دکتر محمد جواد عظیمی
@Tafakkor
Nature, Cosmos 2.mp320.01 MB
👍 6
علت خشم و نفرت چیست؟
افـراد وقتی معتقـد بـه نظریهای شدند، اصرار دارند که همه چیز را بر مبنای آن نظریه توضیح بدهند و با آن مرتبط بدانند. علتش اینست که انسان از نظریات و اعتقادات برای خودش هویت میسازد و نسبت به آنها تعلق پیدا میکند. انسان نظریاتش را با "هویت" و شخصیتش یک چیز میداند؛ نظریاتش را عین هویتش میداند، همانگونه که ماشینش را. بنابراین اگر نتواند تا آخر با آن نظریه پیش برود و همه چیز را براساس آن توضیح بدهـد انـگار شخصیت خود را ناقص و نارسا دیده است؛ انگار شخصیتش ضربه دیده است.
این امر انسان را در بررسی قضايـا مـحـدود و یک جهت بین می کند. به انسان تعصـب میدهد. و تعصـب چیزی نیست جز منعکس کردن و چسباندن اعتقادات خود بر روی قضايـا، و واقعیت قضایا را با آن اعتقادات تعصب آلود یکی گرفتن.
واکنش های یک انسان خردمند متناسب با موضوعـات اسـت. خشم و نفرت چه تناسبی با حمله یا دفاع دارد؟ در بروز خشـم و نفرت پای هویت فکری در کارست. نیازهـا، اقتضائات و خصوصیاتی در این پدیده هست که منجر به خشم و نفرت می گردد. مثلاً یکی از نیازها یا اقتضائات آن مبالغه اسـت. مبالغـه در هر زمینه نقش خاصی دارد. مثلاً انسان میل دارد ناتوانی خود را فوق العاده شدید بداند تا توجیهی باشد برای حفظ پایگاه، میـل دارد حقارت خود را خیلی شدید تصور کند تا محرکی باشد برای دویدن و دست یافتن به ارزشهـا. خشم و نفرت نیز موتـور نیرومندی است که انسان را حرکت میدهد. بنابراین باید حتی به طور عمدی آن را در خود تقویت کنیم. وقتی کسی ضربه ای به تو میزند چرا اولا بارها و بارها آن را در ذهنت تکرار میکنی، ثانيـاً چرا میل داری ضربـه را، مثلاً اهانتی را کـه بـه تـو شـده اسـت سنگینتر از آنچه واقعاً هست تصور کنی؟ آیا نمیخواهی بـه ایـن طریق مستمسکی برای خشم و نفرت ورزیدن داشته باشی؟
بعد از اینکه هویت فکری مورد ضربه قرار میگیرد، یکی از راههای ترمیم آن ضربه زدن و نیش زدن است. این ضربه و نیش هم میتواند بدون عصبانیت و خشم باشـد. ولی نیست. ما تعمداً خود را عصبانی و خشم آلود نشان میدهـیـم تـا اینطور وانمود کنیم که ضربه طرف خیلی سنگین بوده است.
چرا روحیـهی مـا شـاد و شکفته نیست؟ چرا وجود خود را تبدیل به یک آلت نیش دار و آزاردهنده و ناهنجار کرده ایم؟ برای اینست که خشم و نفرت در شكل وسیعی وجود ما را تسخیر و آن را منقبض، تیره و کدر کرده است. اینکه من خود را با ماسک در مقابل تو ظاهر میکنـم این پز و رفتار و حرف زدن استادانه و حرکتهای حساب شده من در مقابل تو، همه نمودهای نفرت است. موقعیت و شهرت و سـواد و مقامی که به هم رساندهام عین گرزی است که بر سر تو فـرود می آورم.
محمد جعفر مصفا
@Tafakkor
👍 24👎 4
امروزدراینآیهتدبرمیکنیم
👇به نام خدا
وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً
و مهر وكابین زنان را به صورت هدیه و با رغبت بدهید.
نساء/۴
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
بر هر چه همی لرزی،
میدان که همان ارزی
مولانا
@Tafakkor
👍 33💯 2
عباس عراقچی: «عجلهای برای مذاکره نداریم!»
وقتی عجلهای برای نجات مردم نیست
حمید آصفی
عباس عراقچی با طمأنینهای عجیب گفت: «عجلهای برای مذاکره نداریم!»
و درست همانجا بود که ملت فهمیدند، فاصله میان سیاست و نان، دیگر از زمین تا آسمان شده است.
مردم در صف دارو، در صف اجاره، در صفِ هیچ و پوچ، نفسشان بند آمده، و مردی در قامت «دیپلمات» میگوید عجلهای نیست!
شاید راست میگوید چون کسی که در سایه مینشیند، از آفتابسوختگی مردم نمیترسد.کسی که نانش تضمین شده است، باکِی از قحطی ندارد.
کسی که دلار و مسکن و امنیت دارد، مفهوم اضطرار را فراموش میکند.
در قاموس او، «مذاکره» یک تاکتیک است؛ در قاموس ملت، «مذاکره» یک نان است.
برای او، تأخیر در توافق یعنی چند ماه بازی دیپلماتیک دیگر؛
برای ملت، یعنی چند ماه دیگر فقر، داروی نایاب، سفرههای خالی، جانهایی که آرام آرام خاموش میشوند.
این همان شکاف تاریخی است:
آنها که میگویند «صبر کنید»، همیشه کسانیاند که خودشان در امن و رفاه نشستهاند.
و آنها که دیگر طاقت ندارند، همیشه مردمیاند که نه از تحریم، بلکه از بیتدبیریِ داخلی زخم خوردهاند.
وقتی آقای عراقچی از «عجله نداشتن» حرف میزند، در واقع دارد از بیاحساسی ساختاری حرف میزند؛ از نظامی که سالهاست به رنج مردم عادت کرده است.
در این نظام، درد مردم نه سیگنال هشدار، بلکه نویزِ اضافیِ خبر است. فقیر بمیرد یا زنده بماند، مهم این است که چرخ مذاکرات در وقت خودش بچرخد، نه چرخ زندگی مردم. در کشوری که نماینده کمیسیون بهداشت هشدار میدهد:
«قشر ضعیف دیگر توان تهیه دارو ندارد و از یکی دو ماه آینده ممکن است شاهد افزایش سکتههای مغزی و قلبی باشیم»،
بیعجله بودن یعنی چه؟
یعنی حتی جان انسان هم در برابر «پرستیژ سیاست خارجی» بیارزش است.
آری، برای آنان عجلهای نیست، چون نه کودکی در خانهشان بیدارو مانده، نه پدر یا مادری در بیمارستان منتظر مرگ است، نه اجارهخانهای دارند که هر ماه چون کابوس بالای سرشان بچرخد.
«عجلهای نداریم» در قاموس ملت، ترجمه میشود به: عجلهای برای نجات مردم نداریم. عجلهای برای احیای امید نداریم.
عجلهای برای بیدار شدن از خواب سنگینِ بیدردی نداریم. ملت اما، عجله دارد. نه برای دلار ارزان یا توافق سیاسی، بلکه برای نفس کشیدن بدون تحقیر. برای اینکه ببیند سیاست، بالاخره یک روز، به رنج مردم حساس میشود.
آقای عراقچی، شما شاید برای «مذاکره» عجله نداشته باشید،
اما این مردم برای «زنده ماندن» دیگر وقت ندارند.
@Tafakkor
👍 87👎 10💯 4
همدلیِ منصفانه به معنای توانایی نگریستن به موضوع از منظر متفاوت و متمایز دیگری است؛ همان که به راه رفتن با کفش دیگری تعبیر میشود. نگریستن به استنتاج و داوریهای دیگری از همان منظر که خودش به آنها مینگرد. این به معنای اتخاذ هویت یکسان با دیگری نیست راه رفتن با کفش دیگری به معنای خود را جای او گذاشتن نیست همان که هستیم میمانیم وقتی که سعی میکنیم با کفش دیگری راه برویم این کار با هدف سنجش استنتاج و داوری دیگری از موضع متفاوت او انجام میشود. همدلی فکری، ما را به پذیرش استنتاج و داوری دیگری سوق نمیدهد.
نتیجهی راه رفتن با کفش او این است که درک کنیم او در مسیر رسیدن به استنتاج و داوریاش با چه پرسشهایی مواجه شده و چگونه به آنها پاسخ داده است. در مییابیم او در چه موقعیتی بوده که به استنتاج و داوریای رسیده است که ما آن را نمیپذیریم، از این رو همدلی فکری به طور کلی، برای ادراک انتقادی استنتاجها و داوریهای بدیل ضروری است. همدلی نیروی رویکرد انتقادی ما را با انصاف در میآمیزد و آن را تقویت میکند. «همدلی» احساس و عاطفهای است که چون با رویکرد انتقادی میآمیزد محدودیتهای تفکر انتقادی را در صورت صرفاً به کار بردن مهارتهای آن رفع میکند. همدلی در ما تقویت میشود وقتی که به اصل مشارکت در اندیشه ورزی پای بند باشیم.
درآمدی بر تفکر انتقادی
حسن قاضی مرادی
@Tafakkor
👍 10👎 4
امروزدراینآیهتدبرمیکنیم
👇به نام خدا
فَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا
چه بسا چیزی خوشایند شما نیست و خدا در آن خیر فراوانی قرار میدهد.
نساء/۱۹
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
سابقا کسانی را به زندان میانداختند که دزدی کرده بودند ولی حالا آنهایی را حبس میکنند که حقیقت را میگویند.
ماکسیم گورکی
@Tafakkor
#مصطفی_تاجزاده
👍 51💯 4👎 3
باید بررسی کنیم که آیا «مواضعمان به ما به ارث رسیدهاند یا آزموده اند؟»
مصطفی ملکیان
من موضعهایی دارم که به من رسیده است؛ موضع عقیدتی، موضع احساسی- عاطفی- هیجانی و موضع ارادی، آیا آنها را آزمودهام یا به ارث بردهام؟ نکند همانطور که رنگ چشمم را از مادرم، طول قامتم را از پدرم و طرز حرف زدنم را از عمویم به ارث بردهام، عقایدم را هم به ارث برده باشم. نکند احساساتمان را به ارث بردهام. از بچگی به ما گفتهاند لعنت بر فلانی و درود بر فلانی. این احساسها receive هستند و به ما رسیدهاند. ما خواستههای بهارثرسیده داریم. عقاید بهارثرسیده داریم. باید یکییکی آنها را زیر ذرهبین بگذاریم و از حقانیت آنها مطمئن شویم. اینها از طریق سنت، پدر و مادر و نیاکان، افکار عمومی، تقلید، تعبد و روح زمانه یا تحت تأثیر تلقین، تبلیغات و منافع گروهی به ما رسیدهاند.
بارها گفتهام این دعاهایی که با گریه و زاری میخوانیم اگر عربی میدانستیم، فکر میکنم یک جملهاش هم دعای ما نبود. علی ابن ابیطالب ع میفرماید «الهی و هَبنی صبرتُ علی حَرّ نارِک فکَیفَ اَصبرُ عَنِ النّظرِ الی کَرامَتِک»؛ یعنی خدایا آتش جهنم برایم مهم نیست اما نکند از تو دور شوم. آیا واقعاً شما هم همینطور هستید؟ ما اینها را به ارث بردهایم. ما باشیم به خدا میگوییم «دوری از تو حالیمان نیست، فقط سروکارمان را با سیخومیخ و داغودرفش نینداز». خواستۀ ما جملات علیابنابیطالب نیست فقط چون نمیفهمیم گردنمان را کج میکنیم و بر سرمان میزنیم که خدایا این را حتماً به من بده. نمیدانیم چه میخواهیم. به تعبیر ایتالیاییها، «مراقب آرزوهایتان باشید چون گاهی برآورده میشوند». ممکن است خدا روز قیامت بگوید شما گفته بودید دوریات برایم سخت است، پس در جهنم باش گاهی هم به شما سر میزنم.
ما دعاهای بهارثرسیده داریم. آرزوهای بهارثرسیدهای داریم که آرزوی خودمان نیست و به ما القاء شده است. خودشناسی این است که آرزوهای آزمودهات را از آرزوهای نیازمودهات جدا کنی. عقایدی که خودت حقانیتش را آزمودهای از غیر آن جدا کنی و نگهداری. احساسات و هیجاناتی را که خود آزمودهای نگهداری؛ و این یعنی «زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد». حیف است که همهچیزت مثل رنگ چشمت ارثی باشد. در عالَم ذهنت خودت باش نه عروسکی که از تو ساختهاند. در عالَم روانت خودت باش. برای موفق شدن در مراحل خودشناسی همه ازجمله خود سقراط میگفتند فقط به خود عریانتان نگاه کنید. به این میگفتند «انس با خود».
فایده،ضرورت و آثار خودشناسی
@Tafakkor
👍 25👎 4
عاجز ترِ ملوک آنست که از عواقبِ کارها غافل باشد و مُهمّاتِ مُلک را خوار دارد، و هرگاه که حادثهی بزرگ افتد و کارِ دشوار پیش آید موضعِ حزم و احتیاط را مُهمَل گذارد و چون فرصتْ فایِت گشت و خصم استیلا یافت نزدیکانِ خود را متهّم گرداند و به هر یک حوالت کردن گیرد.
کلیله و دمنه
@Tafakkor
👍 24💯 10
