مجمع دیوانگان
Ir al canal en Telegram
وبلاگ «مجمع دیوانگان» از سال ۱۳۸۶ آغاز به کار کرد و نسخه تلگرامی آن با سه نویسنده مدیریت میشود. اینجا به مسایل روز، سیاست، جامعه و هنر میپردازیم. . ارتباط با ادمین کانال: @DivaneSaraAdmin . اینستاگرام: instagram.com/divanesara_
Mostrar más2025 año en números

13 592
Suscriptores
-224 horas
-167 días
-12630 días
Carga de datos en curso...
Canales Similares
Sin datos
¿Algún problema? Por favor, actualice la página o contacte a nuestro gerente de soporte.
Nube de Etiquetas
Sin datos
¿Algún problema? Por favor, actualice la página o contacte a nuestro gerente de soporte.
Menciones Entrantes y Salientes
---
---
---
---
---
---
Atraer Suscriptores
diciembre '25
diciembre '25
+2
en 0 canales
noviembre '25
+4
en 0 canales
Get PRO
octubre '25
+12
en 0 canales
Get PRO
septiembre '25
+33
en 0 canales
Get PRO
agosto '25
+44
en 0 canales
Get PRO
julio '25
+70
en 0 canales
Get PRO
junio '25
+29
en 0 canales
Get PRO
mayo '25
+10
en 0 canales
Get PRO
abril '25
+9
en 0 canales
Get PRO
marzo '25
+8
en 0 canales
Get PRO
febrero '25
+6
en 0 canales
Get PRO
enero '25
+20
en 0 canales
Get PRO
diciembre '24
+47
en 0 canales
Get PRO
noviembre '24
+20
en 0 canales
Get PRO
octubre '24
+24
en 0 canales
Get PRO
septiembre '24
+31
en 0 canales
Get PRO
agosto '24
+6
en 0 canales
Get PRO
julio '24
+105
en 0 canales
Get PRO
junio '24
+235
en 1 canales
Get PRO
mayo '24
+13
en 0 canales
Get PRO
abril '24
+10
en 0 canales
Get PRO
marzo '24
+61
en 0 canales
Get PRO
febrero '24
+34
en 0 canales
Get PRO
enero '24
+25
en 0 canales
Get PRO
diciembre '23
+75
en 0 canales
Get PRO
noviembre '23
+16
en 0 canales
Get PRO
octubre '23
+9
en 0 canales
Get PRO
septiembre '230
en 0 canales
Get PRO
agosto '230
en 0 canales
Get PRO
julio '230
en 0 canales
Get PRO
junio '230
en 0 canales
Get PRO
mayo '23
+167
en 0 canales
Get PRO
abril '23
+53
en 0 canales
Get PRO
marzo '23
+15
en 0 canales
Get PRO
febrero '23
+1 031
en 0 canales
Get PRO
enero '230
en 0 canales
Get PRO
diciembre '220
en 0 canales
Get PRO
noviembre '220
en 0 canales
Get PRO
octubre '22
+16
en 0 canales
Get PRO
septiembre '22
+117
en 0 canales
Get PRO
agosto '22
+53
en 0 canales
Get PRO
julio '22
+63
en 0 canales
Get PRO
junio '22
+100
en 0 canales
Get PRO
mayo '22
+112
en 0 canales
Get PRO
abril '22
+49
en 0 canales
Get PRO
marzo '22
+702
en 0 canales
Get PRO
febrero '22
+44
en 0 canales
Get PRO
enero '22
+16 486
en 0 canales
| Fecha | Crecimiento de Suscriptores | Menciones | Canales | |
| 26 diciembre | +1 | |||
| 25 diciembre | 0 | |||
| 24 diciembre | 0 | |||
| 23 diciembre | 0 | |||
| 22 diciembre | +1 | |||
| 21 diciembre | 0 | |||
| 20 diciembre | 0 | |||
| 19 diciembre | 0 | |||
| 18 diciembre | 0 | |||
| 17 diciembre | 0 | |||
| 16 diciembre | 0 | |||
| 15 diciembre | 0 | |||
| 14 diciembre | 0 | |||
| 13 diciembre | 0 | |||
| 12 diciembre | 0 | |||
| 11 diciembre | 0 | |||
| 10 diciembre | 0 | |||
| 09 diciembre | 0 | |||
| 08 diciembre | 0 | |||
| 07 diciembre | 0 | |||
| 06 diciembre | 0 | |||
| 05 diciembre | 0 | |||
| 04 diciembre | 0 | |||
| 03 diciembre | 0 | |||
| 02 diciembre | 0 | |||
| 01 diciembre | 0 |
Publicaciones del Canal
در باب «عدالت»
#A 472
✍️ آرمان امیری @armanparian - بازگشت ترانه علیدوستی، این بار در نقشی که خودش برای خودش طراحی کرده، تصویر بسیار زیبایی بود. دستکم برای مخاطبانی که سالها از هنرنمایی او بر پردهی سینما لذت بردهاند، و درست مثل خود او، در یک لحظهی تاریخی، سوار بر بالهای یک خیال جمعی، به پرواز درآمدند. تجربه و جهانی که ترانه علیدوستی، امروز یکی از نمادهای شایستهی آن است، تجربهای است که بخش بزرگی از جامعهی ایرانی آن را زیسته، در آن رشد کرده و حالا با پوست و گوشت و استخوان میتواند لمسش کند. برای این گروه، ترانه قطعا یک قهرمان است، چون نمایانگر تجربیات گذشته و رویاهای آیندهی خودشان است. در واقع، قهرمان است، چون دقیقا «خود خود خودشان است». من، به احتمال زیاد بیشترین نزدیکی را با همین بخش از جامعهی ایرانی داشته و دارم، اما این را هم فراموش نمیکنم که «ما همهی ایران نبودیم و هنوز هم نیستیم».
سالها پیش از آنکه نوبت سینمای ایران به نسلی جوان از بازیگران زن برسد که ترانه یکی از شاخصترین آنها بود، نسل دیگری از بازیگران زن ایران، قربانی انقلاب و سپس «سینمای اسلامی» برآمده از دل آن شدند. اگر گوگوش بیشتر از جنبهی خوانندگی شهرت داشت تا بازیگری، ستارههایی هم مانند پوری بنایی بودند که سینمایشان یکسره قربانی «انقلاب فرهنگی» شد. و بعدتر از او البته، ستارهای تکرار نشدنی همچون سوسن تسلیمی؛ شاید نابترین و بیبدیلترین بازیگر زن تاریخ سینمای ایران. من نمیدانم نسل این بازیگران و خوانندگان و هنرمندان زن چه احساسی را تجربه کردند در تمام سالهایی که به تیغ تیز سانسور همین رژیم ناچار بودند میان غربت مهاجرت یا عزلت خانهنشینی یکی را انتخاب کنند، در حالی که برآمدن نسل جدید بازیگران زنی را تماشا میکردند که به لطف ملاحظات امنیتی نهادهای مافیایی جدید در دل رژیم «هزار مافیا» به سوپراستارهای محبوب و ثروتمند بدل میشدند. ستارههایی که حتی مجاز بودند تا حدودی هم عرف رایج بر فضای فرهنگی رژیم اسلامی را زیر پا بگذارند، به لطف اینکه همچنان در پروژههای پیچیدهی رژیم، نقش زینت و ویترین را بازی کنند.
در برابر ستارگان سرشناسی که میدانیم به دنبال انقلاب از عرصهی هنری کشور حذف شدند، هرگز نخواهیم فهمید چه تعداد دختر و یا حتی پسر جوان دیگر بودند که استعداد و پشتکار و دانش هنری لازم را داشتند، اما دقیقا به همین دلیل که نمیخواستند و یا ای بسا نمیتوانستند قواعد بازی پیچیدهی مافیایی را رعایت کنند که یک سرش ایدئولوژی بنیادگرایی مذهبی بود و طرف دیگرش منفعت طلبی مافیای امنیتی اقتصادی. ما هرگز شمار این قربانیان خاموش را نخواهیم فهمید، اما دشوار نیست که حدس بزنیم از نگاه آنان، دیگر ترانه و ترانهها نمیتوانند قهرمان باشند؛ چون نه تنها از جنس خودشان نیستند، بلکه دقیقا نمادی از همان «دیگری» به شمار میآیند که مایهی حذف و طرد و سرخوردگیشان بوده است.
این نخستین چالش از سلسله مجادلات بر سر چهرههای شاخص هنری یا ورزشی ما نیست. مدتهاست که میبینیم «سلبریتیها» در تمامی حوزهها به کانون متقابل خشم یا ستایش اجتماعی بدل میشوند و هر بار نیز جناحبندیهای سیاسی حول این مجادلات شکل میگیرد تا همان جدلهای آشنا را این بار به بهانهی یک چهرهی جدید تکرار کنند. مهمتر اینکه نباید فراموش کنیم این جدالها، دقیقا تداوم همان جدال بزرگتری است که در خود عرصهی سیاست شاهدش هستیم: فلانی که خودش سابقهی حضور در رژیم را دارد، آن یکی که خودش زمانی عامل سانسور بوده، دیگری که کارنامه مشارکت در سرکوب دارد، یا آنکه در زمانهی کشتارها و اعدامها سکوت کرده بود، آیا امروز مشروعیت مبارزه با رژیم و نمایندگی معترضان را دارند؟
اگر من بخواهم تمامی این جدلها را در یک پرسش کلان خلاصه کنم تنها به این نقطه میرسم که «عدالت» چیست؟
ادامهی این یادداشت را از اینجا بخوانید یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
917350
| 2 | یادداشت: در باب «عدالت»
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
. | 783 |
| 3 | S homere 2 .pdf | 1 765 |
| 4 | ✍️ آرمان امیری @armanparian - به لطف و دعوت دوستان نشریهی تجدد، گفتگوی مفصلی داشتیم در باب انواع ناسیونالیسم و نسبت آن با دموکراسیخواهی یا اقتدارگرایی و فاشیسم.
در بخش نخست این گفتگو، تمرکز اصلی روی پیشینهی تاریخی پیدایش انواع گونههای ناسیونالیسم، چه در غرب و چه در ایران بود. بخش نخست را از اینجا میتوانید ببینید: (بخش نخست)
در ادامه، به مصادیق روز پرداخته شد. اینکه گفتمان ایرانشهری چه نسبتی با ناسیونالیسم دارد و چرا با حمایت ضمنی حکومت توانست اوج بگیرد؟ و اینکه چرا پس از سرکوب تمامی گونههای ناسیونالیسم در انقلاب ۵۷، رژیم اسلامی بار دیگر و به دنبال تهدیدهای منطقهای به برخی از انواع ناسیونالیسم پر و بال میدهد. (بخش دوم)
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
. | 3 074 |
| 5 | ✍️ «... سووشون روایت ایرانِ قربانی استعمار است. نوری… اما از مرزها عبور میکند: در آن، درد و فساد و عشق و خیانت، تجربههایی جهانیاند. انصافی با خلق شخصیتهای چندصدایی و خاکستری، ایران را بخشی از صحنهی جهان میبیند، نه حاشیهی آن. این گذار از ناسیونالیسم مقاومتمحور دههی ۱۳۴۰ به نوعی میهندوستی لیبرال و جهانشمول را نباید فقط تحولی در رماننویسی ایرانی قلمداد کرد. هر دوی این رمانها، آشکارا برآمده از نوع نگرش و جهانبینی غالب بر طبقهی متوسط ایرانی (خاستگاه نویسندگانشان) در زمانهی خود است. پس اگر نوع نگاه بازتاب یافته در سووشون، میتوانست مقدمه و بشارتدهندهای باشد برای تغییری بزرگتر در عرصهی سیاسی که یک دهه بعد از راه رسید، نوع نگرش غالب در رمان نوری نیز میتواند مختصاتی از چند و چون ایران آینده را به ما بدهد.»
متن کامل این یادداشت را در وبسایت مجلهی «حرفه هنرمند» بخوانید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
. | 3 877 |
| 6 | سواد مردم نه، انحصار شما فروپاشیده!
#A 472
✍️ آرمان امیری @armanparian - از بین تمامی پیشبینیهای آخرالزمانی که منتقد «سرمایهداری» کردهاند، جدیدترین و البته شکیلترین نمونهای که دیدم ادعای «افول سواد» در جهان است. ویژگی اغلب این پیشبینیها و هشدارها، ابطالناپذیری آنهاست. کافی است باهوشتر از یک کودک ۱۵ ساله باشید که در سخنرانی سازمان ملل ادعا میکرد «سرمایهداری» جهان را طی ۱۲ سال نابود خواهد کرد!
با این حال، هرقدر هم که ابطالناپذیری این ادعاهای جنجالی نقد و بررسی آنها را دشوار کند، همچنان میشود تلنگرهایی زد که بدانیم مغالطههای احتمالی برای رسیدن به این نتایج شگرف چه آبشخورهایی دارد.
نگارندهی مقالهی «جهان پساسواد» (در صفحهی «ترجمان» میتوانید بخوانید) ادعا میکند که «آمارها» نشان میدهد مطالعه در جهان رو به افول است. دقت کنید که در این مواقع «آمار» خیلی کلیدواژهی مهم و حیاتی حساب میشود و اصلا هم شامل «تقلیلگرایی پوزیتیویستی» نمیشود. اما این «آمارها»ی مورد ادعا دقیقا چه چیزی را روایت کردهاند و چطور کسب شدهاند؟
در بخشی از مقاله میخوانیم که در آمریکا، «خواندن به قصد لذت چهل درصد کاهش پیدا کرده است»! معلوم نیست که این داده (بر فرض صحت) چطور قرار است ادعای «افول سواد» را تقویت کند؟ اصولا برای سطح «سواد» جامعه چه اهمیتی دارد که هدف «لذت» از طریق خواندن کتاب برآورده شود یا مثلا تماشای سریال؟
اینجا کلیدواژههای دیگری وجود دارد که در عین سادگی، ما را به دالانهای ذهنی یک نگرش کلاسیک راهنمایی میکنند. در بخش دیگری از یادداشت جنس این کلیدواژهها آشکارتر میشود: «بزرگترین انقلاب تاریخ بشر در قرن هجدهم»، «انقلابِ خواندن»، «اپیدمی روزنامه خواندن» و تصاویری که همگی یادآور رنگ و بوی رمانهای کلاسیک را دارند. نوعی نوستالژی «زمان از دست رفته»، از دورانی که در آن «دانش»، درست به اندازهی «شأنیت اجتماعی»، ویژگی ممیزهی طبقات خاصی بود که امکان و فرصت تحصیلات دانشگاهی و البته هزینه کردن برای خرید کتاب و روزنامه را داشتند. عصری که ای بسا با صنعت چاپ آغاز شد و نخستین ضربهی سنگین را از اختراع «رادیو» خورد!
اگر بخواهم یک روایت نسبتا «بومی» از این گذار تاریخی را تصور کنم، مساله را به کلی با یک پرسش دیگر به میان میکشم: هویت یا شأنیت یا جایگاه اجتماعی با عنوان «روشنفکر» از چه زمانی در کشور ما پیدا شد؟
اینجا منظورم یک جدال معاصر میان نسل اول «منورالفکرها» با «روشنفکران» دهههای بعدی نیست. میخواهم تصویر را عقبتر ببرم. در اعصار میانه، مثلا قرن ۵ یا ۷ خورشیدی چرا قشری به نام روشنفکر نداشتیم؟
ادامهی این یادداشت را از اینجا بخوانید یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
. | 3 752 |
| 7 | کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
. | 2 708 |
| 8 | ریشههای ساحرهی هدایت!
#A 471
✍️ آرمان امیری @armanparian - در کتاب دستنوشتههای مجتبی مینوی، زیر سرفصلی که برای صادق هدایت باز کرده، فقط یک جمله به چشم میخورد: «عروسک پشتپرده {را} از بازی بالت کوپلیای دلیب گرفته است».
با خواندن این جمله نخستین چیزی که به ذهنم رسید این بود که «بازی بالت» باید نام یک داستان باشد از نویسندهای با عنوان «کوپلیای دلیب»؛ اما چنین داستانی و چنین داستاننویسی وجود خارجی ندارند.
برای حل معما، از هوش مصنوعی کمک گرفتم و نتیجه جالب بود. نام کامل دلیب، «لئو دلیب» است. (Léo Delibes) اما داستاننویس نیست. آهنگساز قرن ۱۹ فرانسه بوده و «کوپلیا» هم نام یکی از شاهکارهای ماندگار او برای باله یا همان بالت «کوپلیا» ساخته است. بالهای که بر اساس داستان «مرد شنی» از «ارنست هوفمان» ساخته شده است. خلاصهی داستان این باله ادعای مینوی را کاملا تایید میکند:
در داستان هوفمان، عروسکساز دیوانهای به نام کوپل عروسکی مکانیکی به نام کُپِلیا میسازد که از دور مانند یک دختر واقعی به نظر میرسد. فرانتس، یک جوان عاشق، فریب میخورد و عاشق عروسک میشود، در حالی که نامزد واقعیاش به این رابطه حسادت میکند. این داستان را هوفمان سال ۱۸۷۰ نوشته. یعنی حدودا ۱۵۵ سال پیش. برای آن زمان تصور خلق چنین عروسکی بسیار پیشرو و حتی نبوغآمیز بوده است؛ اما احتمالا نویسنده نمیدانسته که سالها بعد روزگار همین «هوش مصنوعی» از راه میرسد که من برای پیدا کردن داستانش از آن استفاده میکنم و در عین حال به کاربران اجازه میدهد تا تصاویر و ای بسا رباتهایی به همین اندازه فریبنده خلق کنند. به هر حال، خلاصهی داستان هوفمان، با داستان «عروسک پشت پرده» کاملا تطبیق میکند. فقط تکلیف واژهی «بازی» در نوشتهی مینوی کمی مبهم مانده است.
تنها چیزی که به ذهن من میرسد این است که مینوی، (درست مثل هدایت) عادت داشته در مواردی از واژگان و حتی رسمالخط لاتین در نوشتههایش استفاده کند. یعنی بعید نیست دستنویس او به این شکل بوده که «هدایت عروسک پشت پرده را از play/pièce ballet Coppélia de Delibes گرفته است». اما ویراستارانی که مجموعه دستنوشتههای او را برای انتشار آماده کردهاند احتمالاً ‘play’ را که اینجا به معنای ‘نمایش’ یا ‘اجرا’ی باله است، بهاشتباه ‘بازی’ ترجمه کردهاند.
خلاصهی امر اینکه این اشتباه ساده باعث شد من یک جستجوی مفصلی بکنم و به نسخهای از اجرای درخشان این باله هم در یوتیوب برسم. و البته احتمالا بدانید که داوود میرباقری هم با الهام از داستان «عروسک پشتپرده»ی هدایت، فیلم «ساحره» (با بازی ویشکا آسایش) را ساخته است؛ اما نمیدانم میرباقری از اصل و ریشهی داستان فیلمش (یعنی داستان هوفمان و بالهی دلیب) خبر داشته یا نه؟ تا جایی که من فهمیدم، میرباقری، در شناسنامهی فیلم خودش حتی به اقتباس از داستان صادق هدایت هم اشاره نکرده است. دیگر منتقدان هم فیلم را نهایتا تا همان داستان هدایت ریشهیابی کردهاند و من ندیدم هیچ کدام به داستان مرد شنی هوفمان اشارهای کنند. آن هم در شرایطی که دستکم بالهی کوپلیا از زمان خلق خودش تا امروز بارها و بارها به روی صحنه رفته است که نمونهای از یک اجرای آن را در کلیپ پیوست میتوانید ببینید.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
. | 3 843 |
| 9 | کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
. | 2 348 |
