روانــشـناســـے زنـــدگـــــے🌙
رفتن به کانال در Telegram
﷽ 🕊 تخصصی ترین کانال روانشناسی♥ طرح های تبلیغاتی ارزان↓ @nafis_tr66 . . استفاده ازپستها مجاز است> مهم احساس خوبیست که برجا میماند ♥ . . . . . اینستاگرام ادمین↓ https://instagram.com/_u/nafistr66 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نمایش بیشتر2025 سال در اعداد

61 074
مشترکین
-11624 ساعت
-1 4897 روز
-3 66130 روز
آرشیو پست ها
00:07
Video unavailableShow in Telegram
به اندازه باشید...
❤️| t.me/ravanshenasiravansabz ✨
🌐 instagram.com/nafistr66
video5954214665.mp44.70 KB
❤ 2🙏 1
Repost from N/a
Photo unavailableShow in Telegram
فقط چند ساعت فرصت داری!
👇👇👇
rightel.ir/yalda-h
rightel.ir/yalda-h
سیمکارت + ۷ گیگ اینترنت هدیه
فقط ۷ هزار تومان!
➕ ارسال رایگان به سراسر کشور
⏳شگفتانه یلدای رایتل فقط تا آخر امشب
⚠️همین حالاvpn رو خاموش کن و از لینک زیر سیمکارتت رو بگیر:
👇👇👇
rightel.ir/yalda-h
rightel.ir/yalda-h
❤ 1
این غذاهای سالم را زیاد نخورید!
بسیاری از غذاها میتوانند سالم باشند اما به شرطی که در مصرف آنها شرط اعتدال را رعایت کنید:
_آووکادو یکی از این غذاها است. این میوه برای بهبود سلامت پوست، کاهش کلسترول و افزایش سلامت قلب، مفید است. با این حال فراموش نکنید که هر یک عدد آووکادوی متوسط ۲۵۰ کیلو کالری دارد.
_تن ماهی نیز اگرچه سرشار از پروتئین و اسیدهای چرب امگا۳ است، اما اگر به میزان زیاد آن را مصرف کنید، جیوه بیشتری وارد بدن خود کردهاید. اگر باردار هستید بهتر است که مصرف تن ماهیتان را محدودتر کنید.
_در مصرف سویا نیز زیاده روی نکنید. سویا حاوی فیتواستروژنها است و در بدن مانند هورمون استروژن عمل میکند. افزایش سطح استروژن در بدن باعث اختلالات هورمونی میشود.
_پنیر نیز اگرچه حاوی کلسیم و پروتئین است و میتواند باعث تقویت استخوانها و افزایش قدرت قلب شود، اما باید آن را در حد اعتدال بخورید و انواعی از پنیر را انتخاب کنید که سدیم و چربی کمتری دارند.
_گوشت قرمز منبع سرشار پروتئین است. با این حال، برخی از مطالعات میگویند که خوردن بیش از حد گوشت قرمز میتواند منجر به بیماریهای قلبی عروقی، سرطان و افزایش خطر مرگ و میر شود.
_چغندر نیز اگرچه سرشار از ریزمغذیهاست و به کاهش خطر ابتلا به سرطان روده بزرگ و بیماری قلبی کمک میکند، اما اگر مستعد ابتلا به سنگهای کلیه هستید، شاید بهتر باشد چغندر را با احتیاط بیشتری مصرف کنید.
https://t.me/+PAMvx-g5HM7no9_Z
❤ 2👍 1
01:59
Video unavailableShow in Telegram
⭕️ با این ترکیب جادویی کیلو کیلو وزن کم کن😳😍👆🏻
این پودر جلبک جوری لاغرت میکنه که انگار اصلا چاق نبودی👌🏻
کلیپ رو کامل ببین و از همین امروز لاغر شو و تغییر کن
☎️ لینک سایت اصلی برای دریافت اطلاعات بیشتر و سفارش با تخفیف ویژه 👇🏻❤️
https://landing.saamim.com/pxopm
https://landing.saamim.com/pxopm
🔴 جشنواره تخفیف یلدایی شروع شد!
26.10.Jolbak.1.mp46.87 MB
00:08
Video unavailableShow in Telegram
این حرکت رو روزی دو مرتبه انجام بده
t.me/ravanshenasiravansabz ✨
🌐 instagram.com/nafistr66
majaley_salamatii_3781131254616464143_17650207591732_Regrambot.mp44.97 KB
❤ 2👌 1
Photo unavailableShow in Telegram
سکانس های بدون سانسور سریال اوشین
نصف این سریال سانسور شده ... 😳👇
https://t.me/+APvolZc7hX83ZmNk
مشاهده چند سکانس +18سریال اوشین 👉
00:50
Video unavailableShow in Telegram
اگه کارات دقیقه ۹۰خراب میشه
اگه کارات شده وظیفههه
اگه خیانت دیدی چکار کنی ؟
اگه محبت نمی بینی و دستت نمک نداره
اگرررر با مرد خودشیفته هستی
اگر بد دهنی میکنه
اگر برای پول دادن منت میزاره
🧿اینجا اونقدر مطالب بدرد بخور یادمیگیری...👇👇👇👇
@ghanon_reaidan کانالم
@Admiin_moj آیدی من
.
4.34 MB
#سرگذشت
#برشی_از_یک_زندگی
#صنم
#قسمت_پنجاهوپنجم
خیلی زود کاری برای علی پیدا شد و مشغولِ کارش شد و از صبح میرفت تا شب و متاسفانه کارش جوری بود که زیاد تو خونه نمیتونست باشه و وقتی میاومد
هم احمد و آذر بودن و من فقط از پشت پنجره ی اتاقم میدیدمش.حدود هشت ماه گذشت و ننه سکینه و سالارم چند بار با بقیه بچه هاش به خونه ما آمدن و دیداری کردن اینبار آذر و احمد اجبار کردن تا به روستاشون برنُ دیداری تازه کنند.احمد چند روز مرخصی گرفت و آذر بقچه و ساکشُ همونجور که می بست دوباره برای بار صدم گفت
- ننه بیا بریم آب و هوایی عوض میکنی چرا لج کردی.اخم کردمُ گفتم کجا راه بیفتم بیام کلی کار دارم شما برین خوش باشین.احمد رو آذر گفت آذر جان اصرار نکن حتما کار دارن دیگه زود جمع کن بریم تا جا نموندیم از کالسکه با آذرروبوسی کردمُ فرستادمش رفت. حالا که آذر و احمد نبودن حس بهتری داشتم و آروم بودم حسابی حیاط کوچولو رو آب جارو کردم و خودمم تنی به آب زدم و منتظر شدم تا امشب بدون مزاحم ازپشت پنجره راحت علی رو دیدبزنم اما هر چی منتظر شدم علی نیومد.خیلی ناراحت شدم و تا نزدیک سحر حالت چمپاته کنارِ پنجره چشمم به در بود غمگین با چشمانِ پف کرده به زیر لحاف خزیدمُ همونجور خسته چارقدم از سر برداشتم و خودم به خواب سپردم.خمیازهای کشیدمُ پلکهامُ از هم باز کردم که دیدم آفتاب وسط خونس و نصفه ظهره مهری طبق معمول خودش لقمه ای برداشته بود و به داخل کوچه رفته بود تا با دخترها بازی کنه در نیمه باز بود و یکی دو تا مگس به داخل اتاق آمده بودن،بلند شدم تا درب اتاق ببندم اما اونقدر هوا خوب بود که قدمی بیرون گذاشتمُ چشمامُ بستم وهوای خوبُ استشمام کردم که با صدای علی که گفت
- هوایه عالیه اما با دیدنِ یه خانم گیسو کمند و دلربا عالی تر هم شده عین برق گرفته ها به درب اتاقِ احمد اینا نگاه کردم که علیُ تو چارچوب درب دیدم که محوِ من بود، تازه متوجه خودم شدم که بدون چارقد هستم.جیغی کشیدم و خودمو به داخل اتاق پرت کردم که صدای خنده های بلندِ علی رو شنیدم دستمُ روی قلبم مشت کردم و سعی کردم به خودم بیام ولی اونقدر خجالت کشیده بودم که مطمئنا تا چند روز دلم نمیخاست چشم تو چشم با علی بشم.تا نزدیک عصر از اتاق بیرون نرفتم و با غذا درست کردن خودمُ مشغول کردم بالاخره صدای درب حیاط آمد و به خیال اینکه علی رفته چارقدمُ به سر کردمُ پا داخل حیاط گذاشتم که با صدای علی از پشت سرم شش متر هوا پریدم.
- خوبی؟ فکر کردم تا ابد میخوای تو اتاقت بمونی ؟رومُ برگردونم و گفتم امم ...عا...چیزه من صبحانه درست میکردم علی در گلو خندید و گفت:اونوقت شما همیشه به جای شام صبحانه میخورین تازه متوجه شدم چه سوتی ضایعی دادم میخاستم جمعش کنم اما دیگه چه فایده!!! علی اشاره کرد به چند سانتی متریش و گفت ماه صنم لطفا اینجا بشین من کارت دارم یه حرفایی هست که فکر میکنم وقتش شده بهت بگم.مطیعانه به حرفش گوش دادمُ روی سکو کنارش با فاصله نشستم.علی صداش رو صاف کرد و گفت نمیخوام زیاد مظلوم نمیایی کنم و خودمُ قدیس جا بزنم من اوایل خیلی از ناهید دختر خالم خوش میاومد اما نه اونطوری که کشته مرده اش باشم، کم کم بیشتر شناختمش فهمیدم اونی نیست که میخاستم، تنبل و بی دست و پا هست و چیزهای دیگه که گفتنش حاصلی نداره، نمیدونستم چجور به ننه بگم من این دخترُ نمیخام اما مگه میشد!! آبرو بری می شد اونم حسابی،ولی ورق برگشتُ احمد که از من بزرگتر بودبدون خبر از ما آذر عقد کرد همون موقع من خواستم بزنم زیر همه چیز و مثل احمد رها بشم که دستی به موهاش کشید و کلافه بلند شد و جلوم شروع به قدم زدن کرد بالاخره سکوتُ شکست و گفت وقتی تو رو دیدم فهمیدم تو نیمه گمشدمی ماهصنم من دوستت دارم، زنم میشی؟ همدمم میشی؟زمان ایستاد و من به احمد، آذر،و ننه سکینه و سالار خان فکر کردم چطور تا الان متوجه نشده بودم یعنی این ها میزارن من و علی بهم برسیم اصلا چنین چیزی وجود داره!خدای من چرا من بدونِ فکر عاشق شدم. هیچ وقتِ هیچ وقت ننه سکینه دل به این ازدواج نمیده من به چه قیمتی میخوام به عشقم برسم؟علی دستی جلوم تکون داد و گفت کجایی خانم!از جام بلند شدمُ رو به روش ایستادم و محکم گفتم: جوابِ من نه هست لطفا دیگه در این مورد باهام حرف نزن پشت کردم برم به اتاقم که علی روسریمو کشید و برم گردوند و با اخم گفت چرا ؟مگه من چمه لب باز کردم بگم تو جانِ جانانمی اما لب گزیدم و بغضمُ قورت دادم .علی محکمتر بازومُ فشرد و گفت:بگو بهم دلیلِ این نهِ قاطع چی میتونه باشه تو چشمانش نگاه کردم و گفتم هر وقت با ننه بابات آمدی اونموقع دربارهاش حرف میزنیم علی سری تکون داد و روسریمو ول کرد و آروم گفت تو جون بخواه ازم دور شد که صداش زدم: علی...
ادامه دارد...
t.me/ravanshenasiravansabz ✨
🌐 instagram.com/nafistr66
❤️
❤ 13👍 1
01:00
Video unavailableShow in Telegram
🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇$ஐ2۹
🆔 @ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730
☯ @telesmohajat
22.68 MB
❤ 1
00:47
Video unavailableShow in Telegram
عشق آن باشد که کم نگردد
❤️| t.me/ravanshenasiravansabz ✨
🌐 instagram.com/nafistr66
video5954214665.mp44.84 MB
❤ 2
Photo unavailableShow in Telegram
🔥 جشنواره اُپارک شروع شد! 🔥
به مناسبت روز زن و روز مرد،
از ۲۲ آذر تا ۱۵ دی
با خرید بلیت آقایان، بلیت بانوان هدیه میگیری 💝
و با خرید بلیت بانوان، بلیت آقایان هدیه میگیری 🎁
⏰ فرصت محدوده!
همین الان بلیتتو بگیر 🚀 👇🏼
خرید و رزرو بلیت
مواد غذایی که باعث تشدید سرماخوردگی و آنفولانزا می شوند :
روزیاتو_مترجم:گلریز برهمند
_شیرینی جات
مصرف زیاد مواد قندی می تواند باعث سرکوب دستگاه ایمنی بدن شود. افزایش سطح قند خون می تواند مانع کار گلبول های سفید خون شود، گلبول هایی که کار مقابله با عفونت را برعهده دارند.
_الکل
الکل هم مانند قند باعث التهاب و تضعیف گلبول های سفید خون می شود. به علاوه، الکل تأثیر مضاعفی در کم آب شدن بدن دارد.
_مرکبات
شاید یکی از اولین کارهایی که بعد از بیمار شدن انجام می دهید خوردن یک لیوان آب پرتقال باشد. اما میوه های خانواده ی مرکبات از جمله پرتقال، گریپ فروت و لیمو می توانند جداره ی معده را تحریک کنند و ناراحتی معده را تشدید کنند. اگر حالت تهوع دارید، بهتر است تا آرام گرفتن معده تان از خوردن مرکبات خودداری کنید
_مواد غذایی پرچرب
_آبنبات های بدون قند
_نوشیدنی های کافئین دار
_مواد غذایی سفت یا ترد
هر گونه ماده ی غذایی گوشه دار یا تردی که بافت سفتی داشته باشد می تواند باعث تحریک گلو و تشدید سرفه یا گلو درد شود.
_ترشی، مواد غذایی ترش و مواد غذایی ای که نمک سود شده یا در آب نمک قرار داده شده باشند.
t.me/ravanshenasiravansabz ✨
🌐 instagram.com/nafistr66
❤ 4
Photo unavailableShow in Telegram
بهترین اقامتگاههای جاباما در مشهد 🧡
شروع قیمت اجاره از ۵۰۰ هزار تومان ✨
مشاهده اقامتگاههای جاباما در مشهد👇
https://www.jabama.com/city-mashhad?utm_source=telegram&utm_medium=social&utm_campaign=jbtgadw402
@jabama_com
@jabama_com
00:07
Video unavailableShow in Telegram
صبح خود را با ورزش شروع کنید
t.me/ravanshenasiravansabz ✨
🌐 instagram.com/nafistr66
video_2024-12-28_18-46-34.mp45.57 KB
❤ 2
01:00
Video unavailableShow in Telegram
⭕️سنگ کلیه زنگ خطری برای کلیه ها!
❤️راه طبیعی و مطمئن خلاصی از شر سنگ کلیه رو همین حالا توی ویدیو ببین!
😍 @farteb
😀 farteb.com
599 Kol Post-2 rip.mp43.73 MB
02:17
Video unavailableShow in Telegram
درمان ریزش مو در کوتاهترین زمان
کشف شرکت دانش بنیان ایرانی در آنتن زنده شبکه ســـه ســیــمــا!!😳😳
ویدیو داخل لینک را حتما مشاهده کنید تا با تاثیرات عجیب این روش درمانی آشنا شوید 👨⚕👨🏻✨🩺
بـیـش از ۳۰هـــزار خـانم و آقـا از این روش معجزه_آسا نتیجـه گرفتن 😍
روی لینک زیر کلیک کنید😃👇
https://www.20landing.com/214/2343
https://www.20landing.com/214/2343
4.75 MB
#سرگذشت
#برشی_از_یک_زندگی
#صنم
#قسمت_پنجاهوچهارم
آذر که دید دستِ من بنده درب باز کردصدای سالار و ننه سکینه بود و پشت بندش صدایِ کسی که یه ماه من منتظرش بودم فوری کمر راست کردم و دیگ رو به حال خودش رها کردم و به طرفشون رفتم و از فرطِ هیجان دوباره کلمات رو فراموش کردم ننه سکینه مثل مادری مهربون منُ در بر گرفت و احوالم جویا شد همونطور که جواب احوالپرسی هایِ سالار و ننه سکینه رو میدادم زیر چشمی به علی نگاه کردم که به نظرم کمی زیر چشمانش گود رفته بود اما چیزی از زیبایش کم نشده بود بلکه در اون پیراهن آبیِ چهارخونه دلربا تر شده بود.از بغل ننه سکینه بیرون آمدم که علی پرسید
- خوبین شرمنده مزاحم شدیم لب گزیدمُ گفتم این حرفها چیه منزل خودتونه بفرماید دست و پامُ گم کرده بودم، آذر مهموناش رو به اتاق خودش دعوت کرد و منم مهری رو برداشتم و بهشون ملحق شدم،آذر سریع چای از سماورش ریخت و تعارفشون کرد منم به خونه رفتم و از حلیم و آشی که مونده بود آوردم تا روی سفره چیزی کم نباشه.علی نگاهی به من کردُ بلند شد و رو به باباش گفت میرم محل کارِ احمد با هم میایم ننه سکینه قربون صدقه اش رفت که اینقدر به فکر برادرشه و منم در فکر این بودم که چرا علی زود رفت دیگه شور حال زیادی برام نمونده بود و ته موندهی حالمُ ننه سکینه با حرفش گرفت.رو به من گفت ماه صنم خیلی دل تنگتون بودیم اما نمیشد زودتر بیایم چون دنبالِ کار های عقدِ و نامزدیه علی و ناهید بودیم حس کردم به یک آن قلبم از تپش افتاد برای همین بود زود رفت برای همین بود زیاد باهام همکلام نمیشد.هنوز ننه سکینه داشت حرف میزد که مهری گریه کرد و گفت....
- ننه جیش دارم و من از خداخواسته دست مهری گرفتم و با یه ببخشید از اتاق خارج شدم آهسته گریه میکردم تا صدای هقم هقم مهریُ بیدار نکنه، دیدی ماه صنم دیدی بازم بد دلبسته بودی! حقته آخه مگه احمد نگفت علی حدود دوازده سال ازت کوچکتره و فقط هیکلشه که بزرگه تا عصر به بهانه ی سردرد خودمُ داخل اتاق حبس کردم تا اینکه آذر دنبالم آمد و ازم خواست کمکش شام درست کنم،
- باشه تو برو من میام آذر سری تکون داد
و رفت بلند شدم لباسمُ عوض کردم و مقداری گلاب به خودم پاشیدم تا بوی خوبی بدم و بیرون رفتم از شانس علی دقیقا رو به رویِ در بود و تا منو دید اخم در هم کشید و گفت ماه صنم گریه کردی!هول شدم و از کنارش رد شدم و گفتم: نه چون از خواب بیدار شدم چشمام قرمز شدن به داخل اتاق رفتم که ننه سکینه گفت:ننه جان کجا رفتی چشمم به در خشک شد که در حالی که سیب زمینیُ از آذر گرفتمُ خورد میکردم
- ممنون ننه سکینه،من رفتم تا شما خوب استراحت کنی و گرنه من که کاری ندارم این موقعه ننه سکینه که آدم پر چونه ای بود گفت: داشتم باهات حرف میزدم که رفتی! حرفمون نصفه موند ننه هر چند با یاداوری اون موضوع دلم بهم میپیچیدولی نمیشد چیزی نگفت گفتم
- آره ننه سکینه بگودامنِ لباسشُ تکونی داد و گفت والا این بچه پیرم کرده کلا شانس ندارم این از احمد اینم علی لب گزیدم و کنایه اشُ گرفتم که ادامه داد....
- خداروشکر که احمد با اینکه دل ما روشکوند اما خوشبخته ولی این علی رو چی بگم شاخک هام تیز شدُ پرسیدم
- چطور مگه ننه ؟!آهی جگر سوز کشیدُ
گفت:چی بگم این علی پا کرده تو کفش ناهیدُ نمیخام چنگی به لپش زد و ادامه داد....
- حالا منه خاک به سر چی جواب خواهرم بدم دختر مثل دسته گلش با اون اصالت و خانواده دو ساله عنتر منترِ دست ما شده حالا یه کاره پا شده میگه نمیخام نمیدونستم بخندم یا گریه کنم به زور خودم کنترل کردم و گفتم.....
- آخه چرا میگه نمیخوام چیزی شده مگه؟والا چی بگم همش میگه منم مثل احمد حق انتخاب دارم و ناهید رو نمیخوام.ناهید تنبلِ زبر و زرنگ و کاری نیست و از این حرفا آهانی گفتمُ مشغول ادامه کارم شدم، اونقدر خوشحال بودم
که دلم میخواست بپرم ننه سکینه رو چند تا ماچ آبدار کنم اما خودار نشستم و نچ نچی راه انداختم.دیگه من ماه صنم یه ساعت قبل نبودم و با یه انرژی مضاعف شام درست کردم که همه به به چه چه کردند و آذر با افتخار سرش بالا گرفته بود.یه هفته موندن و جز نگاههای یواشکی که بهم میکردیم دیگه حرفی نزدیم جز گپ و گفت های معمولی وقتی رفتن یک تکه از قلبم همراهشون بردند و دوباره غم به دلم راه پیدا کرد.ولی هفته بعدش علی ساک به دست پشت درخونمون بود و علتش این بود که امده بود اینجا کار کنه،من را بگو روابرها بودم از خوشحالی ....
https://t.me/+PAMvx-g5HM7no9_Z
❤️
❤ 13👍 1
.
🎇 طلسم رحمانی در کمتر از ۱۰ روز نتیجه گیری دائمی با ضمانت برگشت هزینه👌🏻
💛بازگشت قطعی معشوق💯
💛افزایش مهر و محبت معشوق💯
💛بخت گشایی بسیار قوی💯
💛 فروش فوری ملک 💯
💛ثروت و رزق و روزی فراوان💯
💛 دعای زبانبند قوی و فوری 💯
💛 دعای باطل کردن سحر وجادو💯
💛 مهره مار، ناموس کفتار اصل💯
✈️ ارسال فوری و #رایگان 3 روزه بصورت کاملا محرمانه👇
https://t.me/seyed_abbas40
https://t.me/seyed_abbas40
🎇جهت سفارش و ارتباط مستقیم #رایگان با استاد سید عباس 👇²⁹
🆔 @seyed_abbas1340
📞 09199884477
