شعر و متون عربی معاصر
رفتن به کانال در Telegram
2025 سال در اعداد

13 578
مشترکین
-624 ساعت
-337 روز
-13630 روز
آرشیو پست ها
هناك العديد من الطرق البسيطة لتوسع عالمك، وحب الكتب هو أفضلها على الإطلاق.
--------------------
راههای سادهی فراوانی برای وسعت بخشیدن به دنیایت وجود دارد، که علاقمندی به کتابها قطعاً بهترینِ آنهاست.
#علا_ديوب
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
magiran.com/p878723
زندگی نامه و آرای عرفانی محمد بن عبدالجبار النفری
وقال لي: سِر، فأنا دليلك إليّ.
----------------
و گفت: تو رَه پیمای که رهنمای تو بهسوی من منم.
#النفري
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
العابرون معهم جهاتهم!
----------------------------
با خود دارند جهتهاشان را، رهگذران!
#النفري
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
كالشّاطئِ المهجورِ قلبي، لا وميضَ ولا شراع..
-------------------
همچو یک ساحل متروک دلم، نه درخششی در آن هست وُ نه بادبان..
#بدر_شاكر_السیاب
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
Repost from TgId: 1320703877
00:43
Video unavailableShow in Telegram
«به گاه گریستن تو»
تو را دوست میدارم به گاهِ گریستنت
دوست میدارم سیمایت به گاهِ ابرناکی وُ اندوهگینی
میگدازاند ما را «اندوهان»
از آنجا که نه تو دانی وُ نه من
دوست میدارم:
آن اشکهای ریزان وُ
شیدای خزانیام ورایِ باریدنشان
برخی زنان رخسارشان زیباست وُ
زیباتر شوند/
به گاهِ گریستن.
.
#نزار_قبانی
برگردان: #صالح_بوعذار
با صدای نزار قبانی.
1.25 MB
و قال لي: سدَّ باب قلبك الذي يدخل منه سواي، لأن قلبك بيتي.
---------------------
و گفت: دری را که دگری از آن وارد قلبت میشود، ببند، که قلب تو خانهی من است.
#النفري
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
Repost from TgId: 1320703877
00:39
Video unavailableShow in Telegram
.
لیک خوانندهای پرسد اینک :
شعر چه گوید ما را در روزگار مصیبت؟
خون است وُ
خون است وُ
خون...
در سرزمینِ تو
در نام من/ در نام تو/ در شکوفهی بادام
در پوست موز /در شير کودک/ در نور وُ سايه
در دانهی گندم/ در نمکدان...
تکتیراندازانی چيرهدست، به هدف میزنند به چابکی
خون است وُ
خون است وُ
خون...
کوچکتر از خون فرزندانش است این سرزمين
که بسانِ قربانیانی ایستادهاند بر آستانهی رستاخيز...
براستی آیا/
متبرّک است این سرزمين،
و یا تعمید یافته،
به خون وُ خون وُ خون...؟
که نه نیایش میخشکاندش/ نه ماسهها.
___
بشنوید این شور حماسی درویش و درد جانکاهی که به جان دارد و انسان و وطن را فریاد میزند. شاعری که تمام پهنهی برابرش را خون فراگرفته است و از ششجهت بر او خمپاره میبارد. شاعری که بر آوارگی و غربت انسان در بیت المقدس_ که اینک بیت الاحزان او گشته_ میموید و به خشم بر سینهی عدو میکوبد. درویشی که جان خویش در گلو گرفته و فریادش میزند: آی وطن! آی انسان!
.
پن۱: برشی از شعر «برای ادوارد سعید».
پن۲: سالروز درگذشت محمود درویش.
#محمود_درویش
برگردان #صالح_بوعذار
19.17 MB
قال لي: اهرب
فقلت: إلى أين؟
فقال: قع في الظلمة!
فوقعت في الظلمة.. فأبصرت نفسي..
----------------------
گفتا: بگریز!
گفتم: به کجا؟
گفتا: در ظلمت بیفت!
پس در ظلمت افتادم.. پس خود را دیدم..
#النفري
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
.
«مینیمالهایی از محمود درویش»
۱
تو را
وطن نامیدم
به نادانی
و از یاد بُردم:
که غارت میشوند وطنها!
۲
گویی
مملکتیست
دستهایت
آه
از وطنی
در تنی.
۳
بر آنیم
اندکی زنده مانیم
نه بهرِ چیزی
بل تا پاس داریم؛
رستخیز ِ پس از این مرگ!
۴
در تاکهاتان
تا هنوز مانده خوشههای انگور
آی تاکبانان!
شغالان را دور گردانید،
تا برسند انگورها.
۵
میآفریند از من، شخص دگری
حضور تو
آدمی که هیچش یاد نیاید از غمناکی خویش!
۶
بانوی من!
مهیا کن زمین را تا بیاسایم
چراکه دوست میدارمت؛
تا مرز محنت!
۷
دیدهای آیا
سر زند «سپیده»،
از انگشتانِ آنکه دوستش میداری؟
۸
گاه
بیدار میگردد در من
«شب»
و مرا
یارای کاری نیست،
مگر آنکه «ماه» باشم.
۹
ما
سالها
اندوه را بر دوش کشیدیم
و سر نزد «سپیده»
۱۰
و به خویشتن،
در آینهها مینگرم:
آیا من اویم؟
۱۱
بر تن کردهای آیا زنِ دگری؟
سکنی گزیده آیا زنی در تو
تا به هقهق افتی؛
به گاهِ پیچیدنِ شاخههایت گِردِ تنهی من؟
.
#محمود_درویش
ترجمه: #صالح_بوعذار
@sherarabimoaser
.
قيمةُ كل امرئٍ حديثُ قلبه!
------------------
ارزشِ انسان به حرفِ دلِ اوست!
#النفري
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
Photo unavailableShow in Telegram
تـبـكيكَ عيني لا لأجلِ مثوبةٍ
لـكـنّـمـا عيني لأجلِكَ باكيه
-----------------------
چشمِ من گر اشک ریزد بهرِ کسبِ اجر نیست
چشم من تنها برای تو چنین گریان است
#محمد_علي_الأعسم
ترجمه: #محمد_حمادی
السَّلَامُ عَلَى الشَّيْبِ الْمُخَضَب بالدِماء..
▪▪▪
در سلسله اشک بود گوهر مقصود
گر هست ز یوسف خبر این قافله دارد
#صائب_تبریزی
■ شجاعتِ حسینی
نقاشی جدید حسن روحالامین دربارهی رزم شجاعانه سیدالشهدا (ع) و یارانش در روز عاشورا..
@sherarabimoaser
بر آنیم
اندکی زنده مانیم
نه بهرِ چیزی
بل تا پاس داریم؛
رستخیز ِ پس از این مرگ!
.
نريد أَن
نحيا قليلاً ’ لا لشيء... بل لِنَحْتَرمَ
القيامَةَ بعد هذا الموت.
#محمود_درویش
ترجمه: #صالح_بوعذار
@sherarabimoaser
Photo unavailableShow in Telegram
وهكذا..
كلما يَترنّح قمر على نهر
كما يميل الفرس براكبه الأخير
كما تهوي من السماء..
أسراب قلوب ميتة
هكذا تتمخض الصحراء فتلدُ قيامة.
---------------------------
و اینچنین..
هر بار که ماهتابی بر شط بخرامَد
آنسان که اسب با واپسین سوار خود بپیچد
آنسان که از آسمان بیفتند..
فوج به فوج قلبهایی مرده
صحرا اینچنین آبستن میشود
تا قیامتی بزاید.
#تسنیم_الحبیب
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
Photo unavailableShow in Telegram
«شهید»
آنگاه که دیدم؛
شب را در پلکهای ملتهبش
و نه نخلستانی یافتم وُ نه ستارگانی
در رخسارش
وزیدم بسان بادی
گرداگرد سر وی،
و شکستم مثال نی.
.
#صحنه_و_آینهها
#آدونیس
ترجمه #صالح_بوعذار
.
https://b2n.ir/n77724
لینک تهیه کتاب از وبسایت نشر سیب سرخ.
Photo unavailableShow in Telegram
مردانی با یقین روی آب راه رفتند
اما آن که تشنه جان داد
یقینا از آنان برتر است
#ابوالقاسم_الجنید
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
عيناك ليلة جميلة، بداخلها ألف نجمة..
-------------------
شبی زیباست چشمانت، با یکهزار ستاره..
#منقول
ترجمه: #محمد_حمادی
@sherarabimoaser
■ از مرادفهای حَرّ / گرما (اسم) در زبان عربی که با توجه به شدت و درجهی آن معنا میشوند:
أُوَام - إِحْتِدَام - حَرَارَة - حَمَارَّة - دِفْء - رَمْضَاء - سُخُونة - سُعار - صَيْهَد - فَيْح - قَيْظ - لَفْحٌ - لَهَبَان - لَهِيب - هَاجِرَة - هَجِير - وَغْرَة - وَهْج- أوار- دخان- عطش.
#تابستان
#گرما
#گرمایش_زمین
#گازهای_گلخانهای
#لایه_ازن
@sherarabimoaser
