15 494
مشترکین
-1124 ساعت
-787 روز
-25530 روز
آرشیو پست ها
Repost from TgId: 1440531845
_ارغوان باز خودتو زدی به موش مردگی....نیومدی که بخور بخواب
زودباش بیا اینجا ببینم
با شنیدن صدای مادرشوهرم با اینکه کمر درد امونم رو بریده بود
از ترس اینکه باز ارس رو به جونم نندازه سریع بلند شدم و رفتم بیرون
_بله کاری داشتین.....
مثل ملکه ها پشت میز نشسته بود و داشت صبحونه ش رو میخورد
صبحونه ای که خودم آماده کرده بودم
و منتظر بودم برم جمعش کنم تا یه لقمه نون یواشکی بردارم از دیشب هیچی نخورده بودم
و جنین شش ماهم گرسنه بود
این بچه تنها دلیل زندگیم بود
_مگه نمی دونی ...برای آرزو داره خواستگار میاد
تو اتاق چه غلطی می کردی
که اینجا نبودی من و آرزو داریم میریم خرید
زودباش کاراتو شروع کن
اونجا شوینده ها رو گذاشتم
میخوام خونه و حیاط برق بزنه زودباش
آهی از دلم بلند شد ....با این ریخت و پاشی که آرزو با دوستاش دیشب کرده بود
مگه جمع میشد
هر چند من رو به عنوان خدمتکار نگه داشته بود
تا ازشون پذیرائی کنم
من زن ارس مردی که با اینکه بهم تجاوز کرده بود بازم من عاشقش بودم ولی اون...
****
سرفه ای می کنم از سرویس میام بیرون
امیدوارم وایتکس به بچم آسیب نزده باشه
_کارا رو تموم کردی
_بله خانوم....
رو مبل سلطنتی مخصوصش میشینه و صندلاشو در میاره و پاهاشو دراز می کنه
_خوبه بیا پاهامو ماساژ بده از صبح تو بازار بودم خسته شدم از بس گردش و خرید کردم
بعدش برو پیش آرزو
و پاهای اونم ماساژ بده یه وقت امشب خسته نباشه
جلو میرم و با ترس دست رو شکمم میزارم
_خانوم بچم از صبح لگد نمی زنه
می ترسم چیزیش شده باشه
_خوبه ...خوبه توعم همش از زیر کار در برو
همین که اینجا بهت نون میدم بخوری باید پامم ببوسی...
_چی شده
با شنیدن صدای ارس به طرفش می چرخم
_وای چه خوب شد زود اومدی مادر
اومدی تا به داد من بی نوا برسی
از صبح رو پام بند نبودم همش بشور و بساب این دختره هم که به جای اینکه کمک حال من باشه معلوم نیست با کی رفت بیرون
فکر کنم با دوست پسر قبلیش قرار داشت
بهت زده خانوم بزرگ نگاه می کنم
_من.....
سریع روی زمین میشینه و شروع به کتک زدن خودش می کنه
_بیچاره بچم بدبخت شد...
با کشیده شدن موهام جیغی میکشم
_ارس به خدا دروغه ....من از صبح خونه بودم
میتونی دوربینارو چک کنی
ارس کشون کشون زه اتاق میبرتم
_یعنی میخوای بگی مادر من دروغ میگه هرزه تو اینجا واسه کلفتی مادرم اومده بودی نه هرزگی
اونقدر زیر مشت و لگدش میگیره که بالاخره از هوش میرم و ....
https://t.me/+5NcEVsi3IE4yMjc0
https://t.me/+5NcEVsi3IE4yMjc0
https://t.me/+5NcEVsi3IE4yMjc0
https://t.me/+5NcEVsi3IE4yMjc0
بعد رفتن خواستگارا نگاهش به اتاقی که زنش رو کتک زده بود میفته
زودتر اومده بود تا ببرتش خرید
میخواست تموم کنه این انتقام مسخره رو و ارغوان رو خانوم خونه ش کنه اما با حرف های مادرش آمپر چسبونده بود تا میتونست مشت و لگد زده بود
فکر کردن به اینکه ارغوان بره با یکی دیگه به جنون رسونده بودتش
با حس سردرگمی به طرف اتاق دوربین میره تا بفهمه چیشده دوربینی که حیاط رو میگیره
با دیدن مادر و خواهرش که با کلی خرید برمیگردن
بهت زده به طرف اتاق زنش پا تند می کنه
اما با دیدن اتاق خونی اونم بدون ارغوان
_ارغوااان
ارس همه جا رو دنبالش می گرده اما.....
https://t.me/+5NcEVsi3IE4yMjc0
https://t.me/+5NcEVsi3IE4yMjc0
https://t.me/+5NcEVsi3IE4yMjc0
https://t.me/+5NcEVsi3IE4yMjc0
78300
Repost from TgId: 1440531845
_امشب جای خواهرت تورو میبرم به حجله قناری😱❗️
محکم لباسمو چنگ زدم و گیج از حرفای بی درو پیکرش به در تکیه دادم، پاهام داشت کم میاورد
_بس کن ، غیرت نداری؟ من خوا...خواهر زنتم.🥲❗️
دندونام داشت میلرزید دستی به موهاش کشید.
چشماش قرمز بود ، تنمو بین خودشو در چفت کرد. از وحشت لباسمو محکم تر توی قفسه سینه ام چنگ گرفتم تا نیوفته
تو گلو خندید و وحشی و خشن زمزمه کرد
_خوب وسط مجلس داشتی لخت و پتی این هلوهارو برای بقیه میلرزوندی نوبت من که شد داری مخفیش میکنی؟🔥❌
محکم تر لباسمو چنگ گرفتمو کمرمو به در فشردم
_چی...چی میگی واسه خود...ت حروم حلال حالیته لعنتی؟❗️
محکم سینشو فشار دادمو سعی کردم از زیر دستش در برم....که محکم رون لختمو پیدا کرد و به سمت خودش کشیدتم.
_دارم میگم امشب شب حجلهی من با توعه قناری شنیدی؟😈🔥
با دستش بین پامو چنگ گرفتو سرشو توی گردن برهنه ام فرو برد.
هرم نفسای داغش منو سوزوند، مثل خود جهنم بود.
_این گناهه...
+مال خودم میکنمت قناری
کت دامادی خوشدوختش زیر چنگ دستام چروک شد به هق هق افتادم
_شا..هو نکن ، جونِ عزیزت نکن
منو که روی تخت انداخت مستقیم دستش رفت سمت کمربند چرمی و گرونش.
همونی که منو سیمین خواهرم با کلی سلیقه برای شب عروسی گرفته بودیم.
شلوار که از تنش پایین افتاد با دیدن شورتش که چسبیده بود به اندام خیلی بزرگش روح از تنم رفت.
مچ پاهامو گرفت و کشید پایین که تنم لرزید و نیم خیز شدم
_ن..نکن جونِ عزیزت
+عزیزم تویی عزیزم، جونِ خودتو قسم نخور، خسته نکن خودتو
با صدای خواهرم که داشت دومادو صدا میکرد شاهو بی توجه به بیرون کاری رو کرد که نباید...
❌❌پارت های واقعی 3و4 رمان ❌❌👇🏻
https://t.me/+23NOAJOalbliOGQ0
https://t.me/+23NOAJOalbliOGQ0
https://t.me/+23NOAJOalbliOGQ0
آغوشگناهکار🔞🔥
شاهو وحدت مرد بی رحم و خشنی که توی شب عروسیش به جای زنش با خواهرزنش وارد حجله میشه و اون شب همه با فهمیدن این موضوع...
https://t.me/+23NOAJOalbliOGQ0
https://t.me/+23NOAJOalbliOGQ0
84300
Repost from TgId: 1440531845
شیطنت دخترای دبیرستانی تو مدرسه😈💧
- لای پاهات کلوچهایه؟🍑
مانلی با شیطنت بهم خیره شده بود.
خجالت زده دستم رو بین پاهام بردم.
- نمیدونم ولی تپله...رضا همیشه میگه از روی شلوار #تپل و خوردنیه چه برسه به بدون شلوار!
رضا دوست پسرم بود و همیشه میگفت دوست داره من رو بدون لباس ببینه اما من خجالت میکشیدم.
مانلی محکم روی پاهام کوبید و گفت:
- کلاس که خالیه شلوارت و بکش پایین ببینم.
به کلاس خالی خیره شدم.
آخرین کلاس راهرو بود و کسی این طرف نمیومد.
حسی ته دلم قلقلک داد همه مون دختر بودیم و می تونستیم جای خصوصی هم رو ببینیم.
با #شیطنت شلوار مدرسهام رو پایین کشیدم که در کلاس یهویی وا شد و #آقامعلم وارد شد.
ترسیده مانتوم رو روی #لختی بدنم انداختم که با کلید در کلاس رو قفل کرد.
به شلوار پایین کشیده شده ام خیره شد که دستم رو جلوم گرفتم.
با لبخند مرموزی کلید رو تو جیب شلوارش گذاشت.
- اگر نمیخواین به خانم مدیر بگم داشتید چیکار میکردید باید...
کمربند شلوارش رو شل کرد و #زیپش رو پایین کشید و....🙈💧👇
https://t.me/+AaVAjyEKA2NkYTA0
https://t.me/+AaVAjyEKA2NkYTA0
https://t.me/+AaVAjyEKA2NkYTA0
https://t.me/+AaVAjyEKA2NkYTA0
https://t.me/+AaVAjyEKA2NkYTA0
https://t.me/+AaVAjyEKA2NkYTA0
https://t.me/+AaVAjyEKA2NkYTA0
https://t.me/+AaVAjyEKA2NkYTA0
https://t.me/+AaVAjyEKA2NkYTA0
https://t.me/+AaVAjyEKA2NkYTA0
مهوا مانلی و آیلا یه تا دختر دبیرستانی شر و شیطونن که عاشق چالش و هیجانن.
یه بار وقتی داشتن سیگار میکشیدن آکو، معلم سرخونه اونها رو میبینه و دفعه بعد با دیدنشون گه داشتن شیطنت میکردن یه شرط براشون میذاره...
شرطی که شروع کننده یه رابطه خیس و هیجانی با سه تا دختره🙈😈🔞
❌❌رمان دارای محدودیت سنی و به شدت آب آوره👆💦❌❌
❤ 1
1 03200
01:00
Video unavailable
🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇ž21
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730
☯ @telesmohajat
22.68 MB
❤ 2
3 65610
00:56
Video unavailable
👩🍳#تهچین_آلبالو
اول از همه بگم اگه براے تهچین آلبالو از مرباے آلبالو استفاده کنید در حقش خیانت کردید
تمام موارد داخل ویدئو توضیح دادم ولے باز اینجاهم نکات رو میگم
میتونید به جاے گوشت قلقلے از مرغ استفاده کنید
آلبالوها زیاد نپزه و اصلا آب اضافه نکنید
برنج حتما دون بردارید
🍂🍁 @ide_luxurry 🍂🍁
🕊❤️🕊
7.15 MB
👍 3
3 635180
01:46
Video unavailable
🔶 کسایی که درگیر چاقی و اضافه وزن هستن حتما این کلیپ رو کامل ببینن👆🏻
این معجون گیاهی جوری لاغرت میکنه که همه فکر میکنن عمل کردی 😍👌🏻
برای دریافت اطلاعات بیشتر و سفارش با 40درصد تخفیف روی لینک زیر کلیک کنید 👇🏻👇🏻👇🏻
https://landing.saamim.com/cYljl
https://landing.saamim.com/cYljl
3W1a401754454.mp45.21 MB
3 28210
💢آهنگ جدید رضا صادقی بنام خداحافظ
🕹#پاپ
4_5942756989741305412.mp34.69 MB
3 17640
Photo unavailable
💰 وام آسان و فوری 💎
🔴تعداد محدود ²¹/⁹
✅ وام فوری تا 1 میلیارد تومان
✅ سود 2 درصد
✅ شرایط آسان و سریع برای دریافت
✅ بازپرداخت تا 60 ماه
📞جهت مشاوره رایگان و کسب اطلاعات بیشتر:
✉️ پیامک نام و نام خانوادگی به سامانه 30007155
3 20310
00:52
Video unavailable
هر بار که خشمتو کنترل میکنی، در واقع مغزت رو دوباره برنامهریزی میکنی.
این فقط خودکنترلی نیست؛ یه بازسازی واقعی در شبکه عصبی مغزه
AQMDfNi_WLiClXkkVdYMozpsmAfYGZyw_yYE_jP8lHgjOeU3dpLwtoxmArsjON1.mp41.34 MB
❤ 2
3 202180
Repost from TgId: 1440531845
معشوق دو شیخ عرب🔞💦
#part1
میخواستن منو به زور به پسرعموم بدن حاضر بودم با شیخای عرب بخوابم ولی اون نه....
دستام لرزید توی لُخت کردن خودم اما برای نجات خودم باید هرزه میشدم، هرزهی یکی از این دوتا شیخ عرب .
نگاهی به ارحام و برادرش کردم و بعد چشمامو بستم
_شما باید نجاتم بدین!
وقتی چشمامو باز کردم تو چشمای ارحام نگاه کردم و ربدوشامبر رو همون اول همونجوری که مامانم گفته بود از تنم در اوردم.
_ما..مان گفتـ..ـه
صدام میلرزید،باید بدنمو میدیدن و یکیشون قبول میکرد منو زن خودش کنه تا من با اون مرد ازدواج نکنم!!
_اگ..اگه براتون لُخت بشـ..ـم
لال شدم وقتی شیخ ارحام وشیخ اسعد تو یه حرکت سریع از روی صندلی بلند شدن و اومدن سمتم
_میدونیم حياتي
صدای اروم ارحام با نگاه ارومترش باعث شد استرسم یکم کمتر شه، اما اون حرکت سریع و بدنایی که سریع تر منو در برگرفتن باعث نشد استرسم کامل از بین بره!
چرا...چرا هردوتاشون اومدن جلو؟ چرا هردوتاشون...
در صدم ثانیه بدن نیمه لختم تو آغوش هردوتاشون پخش شد
سرمو بلند کردم و به چشمای ناخوانای ارحام نگاه کردم، قلبم ریخت، لمس و احساس دست دوتا مرد روی ممنوعه های بدنم...
ارحام جلوم بود و دستش سینه ام رو توی مشتش گرفت، چشممو بستم که تنم چسبید به بدنش و دستاش بدنمو اروم اروم لمس کرد
صدای کلفت اما ارومش همون اول باعث شد قلبم بریزه
_میتونی راز نگه دار باشی حياتي؟ به یه شرط از ازدواج با اون پسرعموی زن بازت نجات پیدا میکنی
نگاهم توی چشماش چرخید، چی داشت میگفت؟ مگه با مامان حرف نزده بود؟
به مامان گفته بودن باید بدنمو ببینن، چکم بکنن و بعد نجاتم بدن...
_چی؟
با شیطنت دستشو به بند شورتم گرفت و من گذاشتم شورتمو از تنم بکنه و لُخت توی بغلش دستمالی شم!
_باید هم با من باشی هم با برادرم!
مادرت تورو به یکیمون میده اما این راز ماعه،
اینکه باید هزمان با هردومون باشی وگرنه قبولت نمیکنیم!
حاضری با هردوتامون باشی و نجاتت بدیم؟
دودل تو چشماشون نگاه کردم و با یه تصمیم آنی لب زدم
_هردوتاتون میتونین ازم لذت ببرین ولی نجاتم بدین...
https://t.me/+WCbe-GSShck3MTBk
https://t.me/+WCbe-GSShck3MTBk
برای فرار از ازدواج با پسرعموی زن بازش به دوتا شیخ عرب با فانتزی خاص پناه میبره و مجبوره هرشب برای هردوتاشون....😱🔞💦
58800
Repost from TgId: 1440531845
#ملـکـه_سـکـس👑🔥
#Part_1
_خانم، پسرهای برده ای که می خواستید اومدن.
رژلبم رو روی میز گذاشتم و از داخل آیینه به متین نگاه کردم و با صدای آرومی پرسیدم:
_همونایی که می خواستم یا بازم مثل همیشه تخمی فیسن؟
_نه خانم اندفعه با بقیه فرق دارن، یکی شون من مرد رو به هوس انداخت شما دیگه جای خود.
لبم کج شد و همراه متین از اتاق بیرون اومدیم و قبل از اینکه به پایین برسیم دوباره پرسیدم:
_تمام قانون ها رو بهشون توضیح دادی؟ نمیخوام وقتی یکی شون رو گرفتم از اول براش دیکته کنم.
وقتی سر تکون داد خیالم راحت شد.
به طبقه پایین رفتیم و با دیدن سر 5تا مرد که پشت به من روی مبل نشسته بودن، نفسی کشیدم و با غرور مبل رو دور زدم و رو به روشون ایستادم.
هر5مرد بالا تنه شون برهنه بود و هیکل روی فرمشون مقابلم بود. حتی صدای پاشنه کفشم باعث نشد سرشون بالا بیاد.
نزدیکشون شدم و با چوب نازکی که تو دستم بود، زیر چونه اشون زدم و سرهاشون رو بالا اوردم.
_من تو سکس یه فرد قوی میخوام یکی که سر یک دقیقه ارضا نشه.
صورتم رو با دیدن فرد اول جمع کردم و با چوب به گونه اش زدم و چندش گفتم:
_تو منو ترن آف میکنی! همین الان گمشو.
متین سریع جلو اومد و شونه اشو گرفت تا از اونجا ببردتش. صورت دومی و سومی هم منو منزجر کرد.
صورت چهارمی رو بالا اوردم و مستقیم به چشمام زل زد برعکس بقیه که از چشم تو چشم شدن باهام واهمه داشتن.
از اینکارش لبخند کمرنگی روی لبم نشست و پچ زدم:
_تورو میخوام.
بدون اینکه به نفر آخر نگاه کنم خیره تو چشمای پسر، داد زدم:
_اینو آماده اش کن و تا یک ساعت دیگه تو اتاقم بیاریدش حتی اگه یه تار مو تو بدنش باشه از سقف آویزونتون میکنم.
https://t.me/+hjnSfIUxxhVmMzFk
https://t.me/+hjnSfIUxxhVmMzFk
https://t.me/+hjnSfIUxxhVmMzFk
آتوسا دختر ثروتمندی که پسرای زیادی رو برده جنسی خودش میکنه و این بین از یه پسر خوشش میاد و اونو برده جنسی خودش میکنه ولی نمیدونه اون پسر برده نیست و سر یه انتقام به آتوسا نزدیک میشه...🙊🔞💦
62300
Repost from TgId: 1440531845
00:02
Video unavailable
#استادهاتغیرتـــــــــی🔞🔥
استاد جذاب و هاتی که خاطرخواه دانشجوش میشه و بخاطرش هروز یقه ی باقی دانشجو ها رو بجرم خیرگی به دلبرش جر میده و...😁😱🔞❌
https://t.me/+9OJxETt4LWI0ZTY0
https://t.me/+9OJxETt4LWI0ZTY0
https://t.me/+9OJxETt4LWI0ZTY0
https://t.me/+9OJxETt4LWI0ZTY0
استاد جذاب و سک*سیمون واسه بدست آوردن دانشجوی شیطونش، توی اتاق مخصوص خودش لختش میکنه و جلو و عقبش رو جر میده که یهو در باز میشه و مدیر دانشگاه با اون وضع میبینتشون و...🔞❌🔥
#همخونهایهاتسکسیشورتخیسکن🔞🔥💦
#کلکلیسکسیهاتباشورتاضافهداخلبشین❌🔞🔥🔞🔞
VID_20191031_192207.mp40.32 KB
63500
Repost from TgId: 1440531845
_اومممم پسر حاجی کلفتشو کرده تو سوراخم داره جرررم میده...
اسپنکی که به باسنم میزنه باعث میشه آهی از سر لذت بکشم و عقب جلو شدن اون آلت کلفتش داخل سوراخ تنگ و صورتی باسنم باعث میشد چیزی جز لذت احساس نکنم
_دوست داری بکنمت نه کوچولو؟
آهی میکشم و تند تند سری تکون میدم
_من عاشق اینم که زیر کلفتت جر بخورم پسر حاجی!
یهویی حجم آلتش رو بیرون میکشه و با برگردوندنم به سمت خودش اعتراض میکنم
_آههه تازه داشت آبم میومد...
چشم هاش با دیدن آلت کوچولو و سفیدم برق میزنن
_میخوام واست بخورمش کوچولو...
له له میزدم برای اینکه آبم بیاد و بی اینکه باهاش مخالفتی بکنم فقط پاهامو از هم باز میکنم و سرشو فشار میدم بین پاهام
_آهههه برام بخورش...
برخورد لبای داغ و زبون خیسش به کلاهک آلتم ناله داغم رو تنگ گلوم خفه میکنه و موقعی که کل حجمش رو میبلعه و شروع میکنه به ساک زدن، چنگ شدن دست های مردونش به رونم باعث میشه...
https://t.me/+ba-R2PXrPUAxNWI8
https://t.me/+ba-R2PXrPUAxNWI8
یه حاجی بازاری و مذهبی که عاشق یه پسر کوچولوی مامانی میشه و اونوذلیتل خودش میکنه و هر شب سوراخ کوچولوشو...😈🔥🔞🔞
https://t.me/+ba-R2PXrPUAxNWI8
https://t.me/+ba-R2PXrPUAxNWI8
https://t.me/+ba-R2PXrPUAxNWI8
https://t.me/+ba-R2PXrPUAxNWI8
❤ 2
1 22800
01:00
Video unavailable
🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد /²⁰❤️
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇
🆔 @ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730
☯ @telesmohajat
22.68 MB
1 95410
• توصیه هایی از مولانا که دیدگاهت به زندگی رو متحول میکنه :
1- هر زمان که احساس تنهایی کردی به خودت یادآور شو که خداوند همه رو از تو دور کرده تا فقط تو باشی و او..🤍
2- به کلمات قدرت ببخش،نه به صدات!بارانه که باعث رشد گل ها میشه نه طوفان.
3- کار تو این نیست که دنبال عشق باشی!کار تو اینه که موانع درون خودت که در برابر عشق سد شده ان رو پیدا کنی.
4- هنر دونستن اینه که بدونی چه چیزهایی رو نادیده بگیری.
5- در پوشیدن خطای دیگران شب باش!در فروتنی زمین باش،و در مهر و دوستی خورشید باش.
6- دیروز باهوش بودم و میخواستم دنیارو تغییر بدم،امروز خردمند هستم پس میخوام خودمو تغییر بدم.
7- با داستان های دیگران،اینکه چه اتفاقاتی برای اون ها چگونه رقم خورده رازی شو،پرده از راز خود بگشای.
8- همواره به یاد داشته باش تو شجاع تر از چیزی هستی که باور داری. :))
❤ 5
3 502250
Repost from TgId: 1440531845
_تو رینگ دوست داری بکنمت یا خارج از رینگ؟
وحشت زده سر بلند میکنم
_چی؟
پوزخندی گوشه لبش جا خوش میکنه و در حالی که داشت جلو تر میاومد میگه
_شرطو که یادت نرفته کوچولو؟
من منی میکنم و خودمو عقب عقب میکشم گوشه رینگ
_گفتی که اگه ببازم تنبیهم میکنی...
آلت کلفتش رو از شلوارش بیرون میاره
_الانم میخوام همون کارو بکنم...تازه سهرابم کمکم میکنه
و خطاب به پشت سرم چشمکی میزنه
_مگه نه سهراب؟
همین لحظه دست هایی از پشت سرم سر خورده و با کنار زدن شورتم آلتم رو لمس میکنن و وحشت زده از سر درد کتکی که خورده بودم خودمو بالا میکشم که صدای بم و خش داری کنار گوشم پچ میزنه
_آروم کوچولو...خوشگل میکنیمت!
و خطاب به نوید ادامه میده
_اوف نوید دولش چه کوچولو هم هست..معلومه خیلی کردنیه!
با فشار بدی که به آلتم میاره و دادی که از سر درد میکشم میغره
_دوست داری اول کدوممون سوراخ تنگتو واست گشاد کنه؟
https://t.me/+mINSryBZg1I2MDY0
دو تا مربی بوکس وحشی و خشن با گرایشات خاص خودشون واسه به پسر بچه شرط میزارن که اگه توی مسابقه ببازه باید...🙊❌💦💦
https://t.me/+mINSryBZg1I2MDY0
https://t.me/+mINSryBZg1I2MDY0
https://t.me/+mINSryBZg1I2MDY0
https://t.me/+mINSryBZg1I2MDY0
13900
Repost from TgId: 1440531845
_پردم ارتجاعیه، هیچکس نمیفهمه یزدان، خودتو با من اروم کن🔞💦
#part1
مست نگاهم کرد و سعی کرد هولم بده کنار، فهمیده بود میخوام گولش بزنم!
_برو اونور طناز، حالیته چی داری میگی و چیکار میکنی؟ سیاوش پسرِ من دوسال از تو بزرگتره، میفهمی من جای باباتم؟
دستمو دور گردنش و پاهامو دور کمرش حلقه کردم تا ازم دور نشه این یه فرصت عالی بود که تونسته بودم مست گیرش بیارم!
محکم خودمو روی اون برجستگی بزرگ پاهاش فشار میدم و حالشو خراب تر میکنم
نگاهش خمار بود اما هنوز همون دکتر مغرور ۴۰ ساله ای بود که میشناختم!
حتی تو مستی هم وا نمیداد، شاید همین اخلاقاش بود که منو عاشق خودش کرد!
ولی من طناز بودم، اونقدر طنازی میکردم تا یادش بیوفته چند ساله از زنش طلاق گرفته و هیچ زنی نبوده تا ارضاش کنه!
با هیجان تند تپلمو روی کلفتش گذاشتم و از ترس خودمو منقبض کردم
همزمان میترسیدم اما بدجوری میخواستمش!
_تکون بخوری داد میکشم همه بیان تو یزدان، به همه میگم میخوای بهم تجـ,ــاوز کنیا!!!
محکم کمرمو گرفت و از لای دندونای قفل شده اش غرید
_گمشو اونور، چون پردت ارتجاعیه باید هرزگی کنی؟
یکمی تکون خوردم و مردونگیشو با بهشتم خیس کردم
سگرمه هاش از حس داغی و لزجی وسط پاهام رفت توی هم!
_من..من فقط قراره با تو باشم، با هیچکس نبودم تا تو اولینم باشی
یقه لباسمو با بیحیایی کنار زدم و نالون زمزمه کردم
_...تو اولین و اخرینمی یزدان، نمیخوای حسم کنی؟ تو مست..مستی باید خودتو اروم کنی
با کلافگی و صورتی قرمز نگاهشو ازم گرفت و با یه حرکت کمرمو چنگ گرفتو...
https://t.me/+2HFiOUUfAzY2MWM0
https://t.me/+2HFiOUUfAzY2MWM0
https://t.me/+2HFiOUUfAzY2MWM0
https://t.me/+2HFiOUUfAzY2MWM0
دکتر خانوادگیشون وقتی مسته میاد معاینه اش کنه ولی نمیدونه طناز عاشقشه و مجبورش میکنه....🔞🍆💦
https://t.me/+2HFiOUUfAzY2MWM0
❌مشاهده رمان سکـ*سی❌
12200
Repost from TgId: 1440531845
#گناهم_باش
#پارت_1
خواهرزادم بی خبر از کششی که من نسبت بهش داشتم با اون پیراهن کوتاه که کل اندامش و بیرون انداخته بود، رو تختم خوابش برده بود.
استغفاری کردم و ازش رو گرفتم و زیر لب غریدم:
- خر شدی ماهان بدبخت تو داییشی کنترل خشتکتم نداری!!!!
چشمام از شدت نیاز سرخ شده بود و مردونهام یطوری سخت شده بود که خشتک شلوارم داشت جر میخورد و همون لحظه با تن سک.سی کوچولوش رو تختم غلت زد که چشمام نو.ک سینه های درشتش رو دید و آل.تم تیر کشید.
داغ کرده سمتش رفتم و بی طاقت دستمو رو نیپل هاش نوازش وار کشیدم که ناله ریزی کرد و آتیش شهوتمو بیشتر کرد و یه مرتبه روش خیمه زدم و از رو لباس نازکش نوک سیخ پستونشو به دهن گرفتم و محکم مکیدم
- دد.....دایی داری....چیکار میکنی؟!!
خمار جلوی لباسشو جر دادم و قبل از اینکه وحشیانه به سمت سینه هاش حمله کنم دستمو به بینِ پاش رسوندم و شورت خیسشو از روش کنار زدم که به خودش لرزید
- جوووون عروسک واسم خیس کردی؟
- ز.....زشته دایی نکن تو حالت خوب نیست
انگشت کلفتمو لای پاش بالا پایین کرد و به.شتشو محکم مالیدم که با دهن کوچولوش شروع به ناله کرد و وحشیانه به نوک صورتی سینه هاش حمله کردم
- دیگه نمیتونم زلفا، لعنتی تو این شکم کوچولوت امشب باید از تخمای من پر بشه
قراره واسه دایی توله بزایی........
https://t.me/+d_kHpkZ-Y2QwZjk0
https://t.me/+d_kHpkZ-Y2QwZjk0
https://t.me/+d_kHpkZ-Y2QwZjk0
ماهان... دایی ناتنی از فرنگ برگشته ای که یه عمر توی خارج زندگی کرده و میل جنسی نداشته و با هیچ دختری نخوابیده ولی وقتی بر میگرده ایران با دیدن خواهرزاده سک*سیش مردونگیش سیخ میکنه و.......❌😱🤯
13100
Repost from TgId: 1440531845
دو قلوهای رو محکم به سینه ام فشار دادم و ایزد و هووم لباسام رو توی صورتم پرت کردن:
-دادخواست طلاق؟ مگه چیکار کردم ایزد؟
چت شده تو؟
بچه ها رو بهت نمیدم...
من مادر شونم نه این زنیکه
هووم با نفرت موهام رو کشید و پسر کوچولوم و از بغلم بیرون کشید:
-خفه شو زنیکه هرجایی
این بچه ها دیگه مال منن
گمشو از خونه من بیرون
.پسر کوچولوم جیع کشید:
-مامان...مامانم و میخوام
مامانی دیگه اذیتت نمیکنم پسر خوبی میشم
با التماس به پای شوهرم چنگ زدم
-لااقل بچه هامو بده ، به خدا ازت نمی گذرم اگه ازم بگیری
مگه نمیگی من هرزه م؟ خب اون بچه ها هم مال تو نیست...
ایزد انگار دیوونه شده بود،یهو دستم رو به عقب پیچوند و صدای فریادش توی اتاق پیچید
-خفه شو حرومزاده
فکر کردی با هالو طرفی؟
وقتی به دنیا اومدن ازشون ازمایش DNA گرفتم
اونقدر توی دنیا کثافت دیدم که به هیچ کس اعتماد نمیکنم
توی اشغال هرزه که اصلا نمیتونی سرم کلاه بذاری
دخترکم و که از بغلم کشید و به هووم داد دیگه جونی نداشتم:
-بچم...بچم و بده
-مامان...مامانی جونم...
مامان منو نزن
ایزد دستم رو شکسته بود
خودم صدای شکستن استخوون ها رو شنیده بودم اما فقط صدای گریه بچه ها رو میشنیدم
بی توجه به دست شکسته ام در رو باز کرد و پرتم کرد بیرون
-از زندگی من و بچه هام برای همیشه گمشو بیرون
دفعه ی بعدی بیای تو این خونه، زنده بیرون نمیری
به عقب هلم داد و لباسام رو توی صورتم پرت کرد
-دیگه دور و بر بچه هام نبینمت
دست شکسته مو توی بغلم گرفتم و هق زدم
چجوری باید ثابت میکردم من هرزه نیستم و با هیچ مردی نبودم
همون شب یواشکی به خونه برگشتم و با بچه هام برای همیشه از خونه فرار کردم
-روزی که بفهمی اشتباه کردی و بخوای برگردی نمی بخشمت ایزد
نمیذارم بچه هامو ببینی
اما نمیدونستم یروز که میبردمشون مهد کودک پدر بچه هام رو...
https://t.me/+2lRXggtSLzExNTg0
https://t.me/+2lRXggtSLzExNTg0
https://t.me/+2lRXggtSLzExNTg0
https://t.me/+2lRXggtSLzExNTg0
https://t.me/+2lRXggtSLzExNTg0
ایزد توتونچی!
خلبان متعصب و غیرتی ای که مچ زنش رو با یه مرد میگیره و از خونه پرتش میکنه بیرون
هوران با دوقلوهاش فرار میکنه و ایزد تمام شهر و برای پیدا کردنش شخم میزنه
اما خبر نداره که...
16700
01:00
Video unavailable
🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇ž20
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730
☯ @telesmohajat
22.68 MB
❤ 1
3 44010

