ru
Feedback
از جنس طـلا / Tala

از جنس طـلا / Tala

Открыть в Telegram

《بسم الله الرحمن الرحیم》 هرگونه کپی رمان ممنوع و پیگرد قانونی دارد . • • • نویسنده رمان های : از جنسِ طلا (آنلاین ) دخترِتخسِ‌من ( آنلاین ) نازگل ( آنلاین ) https://t.me/BChatBot?start=sc-6232df3383 @roman_asraw

Больше
2025 год в цифрахsnowflakes fon
card fon
5 022
Подписчики
-824 часа
-607 дней
-25130 день
Архив постов
Repost from N/a
- دستاتو بازکن.. باگریه گفتم: نه توروخدا... با عصبانیت دستامو که یه تخت بسته بود ازهم باز کرد و گفت: - با این دست ها داشتی میرقصیدی هان؟؟؟ - توروخدا حامد ببخشید غلط کردم کمربندشو در اورد و بدون رحم محکم کوبید کف دستم _ توروخدا... آخ... .. ـ -تو آدم،نمیشی نه. باشه منم بلدم چیکار کنم تا یه بچه واسم نیاوردی ولت نمیکنم. دوباره ضربه ای محکمی که به شونه ام  زدو بعد https://t.me/+V_WnVPC6SrpmMzg0 ۱۸پاک
Показать все...
Repost from N/a
از درد داد زدم _نزن ، نزن متین به خدا من بهت خیانت نکردم... با کوبیده شدن کمربند رو پهلوم جیغ پر دردم بلندتر شد _آتیشت می‌زنم گیسو، روزگارتو‌ سیاه میکنم با پسر خاله‌ی من اره؟؟؟ اونقدر زد که دیگه نا نداشتم با خشم تنمو بالا کشید و بین خودش و دیوار حبسم کرد _یا تهش مال منی یا خاک اینو تو گوشت فرو کن کاری می‌کنم روزی صدبار بگی گوه خوردم... با رفتن دستش سمت لباسای تنم هق هقم بلندتر شد که با پشت دست تو دهنی ای بهم زد _روزگارتو بدتر از سگ میکنم گیسو ... https://t.me/+E1MsCMCJG05lZWU0 متین رادمهر مرد غیرتی و بددلی که فکر میکنه زنش بهش خیانت کرده و.... 16پاک❌
Показать все...
Repost from N/a
- درد داری قشنگم؟! دلت درد میکنه خانومم؟ بغض کردم: خوب میشم! کلافه دستی لای موهاش کشید و گفت: - ماه های آخرته تحمل کن..لعنت به من که باعث شدم تو این سن و سال بچه دار شی. + من که بچه نیستم امیر ۱۸ سالمه..بعدشم خودت گفتی منو با بچمون بزرگ میکنی.. اینجوری مامانت برات زن دوم نمیگیره!! تک‌خنده ای زد: - ای حسود فسقلی،خیالت راحته خانزاده تو شکمِ خودته مگه نه؟! ذوق زده سری تکون دادم که قهقهه اش به هوا رفت ولی با دیدن مادرش... https://t.me/+V_WnVPC6SrpmMzg0 ۱۲:۳۰پاک
Показать все...
Repost from N/a
برای خلاصی از یک #درد #وارد رابطه ای #سمی شدم😱 #گرفتار مردی خشن و بد دلی شدم که به همه چیز و همه کس #شک داشت👿 متین رادمهر مهندس خودخواهی که با دیدن# گیسوی زیبا می‌خواد جسم و روح و تن و بدنش و مال خودش کنه مرد سادیسمی 😲که از گیسو یه #برده می‌سازه برده ای که باید... 😳💦 گیسو عاشق #اربابش می‌شه تا جایی که بدون اجازه ی این مرد روانی حتی قادر به جون دادن هم نیست 😔 یه رمان فول هیجانی که به شدت پیشنهاد میشه🔥 https://t.me/+E1MsCMCJG05lZWU0 22صب پاک❌
Показать все...
Repost from N/a
وقتی توی تخت دیدمش باورم نمیشد خودشه باور نمیکردم . وحشت زده نگاهش میکردم اونم ترسیده بود دنبال لباسش میگشت چشمم روی دختری بود که پتو رو تا بالای گردنش بالا کشیده بود تند پلک میزدم دستام لرزیدن کیک تولد ازدستم روی زمین افتاد نوید به طرفم دوید داد زدم: +نیا نیا گوشن کن وانیا این چیزی که میبنی اصلا من بغضمو قورت دادم و گفتم: -با این؟ با نفس؟با بهترین دوست من. نفس ازترس زبونش بند اومده نوید لبخندی زد گفت: نه دورت بگردم نفهمیدم چی شد گیجم نمیدونم چه خبره من من. نزدیکم نشو بهم نزدیک شد عقب عقب رفتم اصلا نفهیمدم که در بازه نوید سعی داشت منو اروم کنه ولی من نمیخواستم نمیدونم چی شدفقط حس کردم روی هوامعلقم وکمرم درد بدی گرفت فریاد نوید شنیدم که میگفت: وانیاا یا خدا.... https://t.me/+ep2cqG8LamkwZTI0 https://t.me/+ep2cqG8LamkwZTI0 شوهرش با صمیمی ترین دوستش میخوابه ... 10صبح
Показать все...
Repost from N/a
بزرگترین نشونه که مشخص میکنه یه رابطه تموم شده و حتی رابطه جنسی هم نمی‌تونه حفظش کنه میدونی چیه؟ ولی من میخوام بهت یاد بدم چجوری دلشو ببری چجوری باهاش رابطه برقرار کنی که هرشب😈👿 https://t.me/+ep2cqG8LamkwZTI0 https://t.me/+ep2cqG8LamkwZTI0 10
Показать все...
Repost from N/a
از درد داد زدم _نزن ، نزن متین به خدا من بهت خیانت نکردم... با کوبیده شدن کمربند رو پهلوم جیغ پر دردم بلندتر شد _آتیشت می‌زنم گیسو، روزگارتو‌ سیاه میکنم با پسر خاله‌ی من اره؟؟؟ اونقدر زد که دیگه نا نداشتم با خشم تنمو بالا کشید و بین خودش و دیوار حبسم کرد _یا تهش مال منی یا خاک اینو تو گوشت فرو کن کاری می‌کنم روزی صدبار بگی گوه خوردم... با رفتن دستش سمت لباسای تنم هق هقم بلندتر شد که با پشت دست تو دهنی ای بهم زد _روزگارتو بدتر از سگ میکنم گیسو ... https://t.me/+E1MsCMCJG05lZWU0 متین رادمهر مرد غیرتی و بددلی که فکر میکنه زنش بهش خیانت کرده و.... 23پاک❌
Показать все...
Repost from N/a
متین پسر سایکویی که حسابی روی زنش حساسه و از عشق زیاد نمیذاره بدون اون از خونه بیرون بره، چی میشه اگه سروکله نامز قبلی زنش پیدابشه و با دوز و کلک اونو از خونه بیرون بکشه ... چی میشه اگه متین بددل و خشن اونارو باهم ببینه ؟!🔞😱 https://t.me/+E1MsCMCJG05lZWU0 رمانش از اوناس که از خواب خوراک میندازتت، اگه پیگیر عاشقانه های غلیظی از دستش نده 🔥🙈 16پاک
Показать все...
Repost from N/a
بزرگترین نشونه که مشخص میکنه یه رابطه تموم شده و حتی رابطه جنسی هم نمی‌تونه حفظش کنه میدونی چیه؟ ولی من میخوام بهت یاد بدم چجوری دلشو ببری چجوری باهاش رابطه برقرار کنی که هرشب😈👿 https://t.me/+ep2cqG8LamkwZTI0 12:30
Показать все...
Repost from N/a
اینجا خونه سیاوشی بود که مجبور شدم برای پناه به دشمنم ازش خواهش کنم... احساساتی که نسبت بهش پیدا کردم با چیزای وحشتناکی که از این هیولا فهمیدم داشت ذره ذره آب میشد اما مجبور بودم فعلا برای درگیر نشدن با اون ادمای اوباش اینجا پیش این ادم منفور قایم شم سیاوش از حموم دراومد با دیدن بالا تنه لختش ناخواسته هینی کشیدم و برگشتم خندش بلند شد و مسخرم کرد _خانم وکیل تاحالا بدن لخت ندیدی مگه _خفه شو برو یه چیزی تنت کن واقعا نمیتونم تحمل کنم خط قرمزامو رد شی حس میکردم یه شوخیم براش _واسم مهم نیست اونی که نیازمنده تویی نه من پس با قوانین من تو خونم زندگی کن یک به استایل و کارای من کاری نداشته باش حرصی برگشتم فوشش بدم که دیدم یک وجبی صورتمه https://t.me/+4yb4MGxXCukwZWQ0 ۸صبح پاک
Показать все...
Repost from N/a
رئیس خشن و هات خوناشام‌ها عاشق دختر اِنسانی میشه که دست کمی دلبری و لجبازی نداره، اونو رام خودش میکنه و هر شب باهاش... اَما پسر خشن ما خبر نداره که دختره به خاطر انتقام پدر و مادرش خودش رو قربانی شیاطین میکنه و حاضر میشه با همدستیشون یه شب رئیس هات مارو...📛 https://t.me/+4b0PtpqTyY1mYWZk ²²پاک❌
Показать все...
Repost from N/a
احساس میکردمگول ادمیو خوردم که خودم از ته چاه نجاتش دادم حس حماقت چیره شده بود توی وجودم وکیل پایه یک دادگستری رکب دشمنشو خورده بود و بهش کمکم کرده بودعصبی توی دفترم راه میرفتم و به خودم ناسزا میگفتم منتظر بودم خبری از اون ادم عوضی پست فطرت بشه که به تازگی فهمیدم دشمن خونی من بوده... و کل زندگیمو با یه برگه دود کرد برد هوا در زده شد و با لبای خندون وارد اتاق شد _ تو یه اشغالی. _نوچ نوچ از یه وکیل خوب مملکت بعیده همچین حرفای زشتی اروم باش کیفشو روی مبل گذاشت و نشست رو به روم _بشین خانم وکیل حرف بزنیم _ حرفی باهات ندارم کم مونده پروانه وکالتم باطل شه بخاطرتوی بی همه چیز برو بیرون اخمی بین ابروهاش شکل گرفت _ گفتم بشین خانم وکیل بار دیگه تکرار نمیکنم خودم میشونمت سرجات دروغ چرا یکم ترسیدم که کاری کنه پس نشستم رو به روش و منتظر نگاش کردم ... _میتونیم یه معامله واقعی بدون کلک داشته باشیم تا بتونی خودتو نجات بدی از این سیاهی که انداختمت داخلش https://t.me/+4yb4MGxXCukwZWQ0 ۲۲پاک
Показать все...
دوستان بابت تاخیر مکرر توی پارت گذاری معذرت! بزارینش به حساب تنبلی نویسنده!🦦 ولی خب تا پس فردا پارت های جبرانی گذاشته میشه 👀✨🤝
Показать все...
🗿 8😢 1
#part_2۸۷ 🖤 از جنس طـلا بخدا که خودشم میدونست میخوام چی بگم و داشت ادای نفهمیدن درمیاورد . نمیفهمیدم چه مرضی داشت که هی اصرار داشت خودشو بزنه به کوچه‌ی علی چپ ... دم عمیقی گرفتم و گفتم: _ هیچی زنگ زدم بگم برام آرزوی موفقیت کن ... تو این موقعیت چی میتونم بگم جز اینکه دعوتت کنم؟ _ یه دعوت اعصابتو اینهمه خرد کرده خانم کوچولو ؟! پشت تلفن واسش دهن کجی کردم : _ نخیر چون هی خودتو میزنی به اون راه اعصابم خرد میشه، حالا بیخیالش! میتونی بیای ؟ خدا خدا میکردم دعوتمو رد نکنه نمیتونم وقتی  اون دوتا دارم میرن تو حلق همدیگه بشینم نگاه کنم ... و با اومدن شاهان نیلا یکم خجالت می‌کشید و دیگه آقا سامیارشو سر میز قورت نمیداد ... _ چند بیام دنبالت ؟! ناخودآگاه لبخند ریزی روی لبم نقش بست .. دلم قیلی ویلی رفت برای موافقت بی چون و چراش که با شنیدن اینکه پشت خط دارم گوشیو از گوشم فاصله دادم ... با دیدن اینکه پدربزرگم داره زنگ میزنه که روی گوشیم "پشمک" سیو بود تا یوقت کسی شک نکنه چشمام گشاد شد ‌.. این چه وضعیتی بود اخیرا بهش دچار شده بودم؟ هول هولکی به شاهان گفتم : _ من الان از نیلا ساعت دقیق رو می‌پرسم پیامک میزنم بهت، خب؟! الان دیگه باید قطع کنم ... _ مواظب خودت باش ! برخلاف میل باطنیم سریع قطع کردم و قبل اینکه پشت خطیم قطع شه جواب دادم: _ بله ؟! @Gelareh_Text
Показать все...
17👍 3
Repost from N/a
سیاوش مردی که به جرم تجاوز به زن ها زندانی هست و بانوخانی وکیلش سعی داره با ثابت کردن بی گناهیش اون رو آزاد کنه ولی بانو نمیدونه سیاوش چه خوابی براش دیده اون میشه عروسک جنسی سیاوش و هرشب مجبوره شکنجه های سیاوش رو تحمل کنه...... https://t.me/+4yb4MGxXCukwZWQ0 ۱۸پاک
Показать все...
Repost from N/a
سردی هوا... تاریکی اتاق... همه باعث می‌شدن ترسم چند برابر از قبل بشه. زیر دست محکم تکون خوردم و تقلا کردم که دست‌هام رو محکم قفل کرد. نفس‌هاش رو توی یه میلی‌متری صورتم حس می‌کردم، این عوضی کی بود؟ دندون‌های تیزش توی گردنم فرو رفتن و گرمی خون رو اِحساس کردم، چشم‌هام در حال بسته شدن بود که چراغ اُتاق روشن شد. با دیدن فردی که رو به روم بود درجا خشکم زد. حیرت زده اسمش رو زمزمه کردم و در نهایت این صدای بابا بود که باعث شد به خودم بیام: - بی‌ناموس، با دخترم چیکار کردی؟ https://t.me/+4b0PtpqTyY1mYWZk پسره یه خوناشام قوی و خشنِ که عاشق یه دخترِ انسان میشه و برای اینکه به دستش بیاره یه شب می‌دزدتش و...🔞 ۱۵پاک❌
Показать все...
Repost from N/a
بنظرم بسه هرچی رمان‌های آبکی خوندین یا بهتون معرفی کردن☹️🥴 بالاخره واستون تک تک اون رمان‌های خاص و عاشقانه که هیچگونه سانـ ـسوری🔞 نداره و کلـــــــــی دنبالش بودین پیدا کردم😍 💯👇🏼💯👇🏼💯👇🏼💯👇🏼💯👇🏼💯👇🏼 https://t.me/addlist/rdGBa-WnAPY3YjU0 23
Показать все...
Repost from N/a
عقب عقب رفتم که به دیوار پشت سرم خوردم اون بایه نگاه خشن وحشتانک جلوم ایستاده بودنگام به دستش افتاد به خودم جرئت دادم و گفتم: +از خونه من برو بیرون.. پوزخند زد کمربندش رو ،روی مبل پرت کرد و گفت: +چرا منو نمیخوای؟ولی من بلدم دخترای سرتق رو مثل تو رام کنم. اخم کردم خندید دکمه های پیراهنش رو باز کرد اونم روی مبل انداخت و گفت: +نکنه میترسی بهت تجاوز کنم؟ بهم نزدیک شد انگشتش رو نوازش واز رو زیر گلوم کشید: -بانو من میخوامت. نزار با زور نشونت بدم چقدر میخوامت. -من تورو.. +هیش دستش رو اروم برد بین... -وقتی حاملت کردم دیگه نمیتونی ازم فرار کنی. باخنده نگام کرد سیلی ارومی توی گوشم زد و گفت: +من توی رابطه خشنم... https://t.me/+4yb4MGxXCukwZWQ0 ۱۲ظهرپاک
Показать все...