دربینِشیارهایِمَغزم.
Відкрити в Telegram
"منراهرفتمتوشیاربیندونیمکُرهیمغزم هوااونجاعالیبودامروز،خیسازسیاهی. با ذکر “ شقایق مهری “ لطفا. پیج: instagram.com/shiyaremaqzam
Показати більше2025 рік у цифрах

91 224
Підписники
-2924 години
-2177 днів
-1 00130 день
Архів дописів
حقیقتاً دلم برای جوونیمون میسوزه.
همهچی رو ازمون گرفتن؛
امید، آرزو، حتی حق رویا دیدن.
ما رو به یه مو بند کردن و ول کردن وسط ترس.
زندگیمون آرومآروم نابود شد
و حالا ایستادیم توی نقطهای
که هیچی برامون نمونده
نه آیندهای که بشه بهش دل بست
نه چیزی که بشه بهش تکیه کرد.
Показати все...
باورت نمیشه چقدر حس میکنم از همهچی عقبم.
انگار همه دویدن و من یه جا وایسادم.
ولی همون موقع به خودم میگم: نه، کم نیار.
تو تا همینجا رو با هزار زور و زحمت اومدی.
الان وقت بریدن نیست.
راستش میترسم.
حس میکنم قراره تو این رینگ ببازم.
ولی بعد با خودم میگم اگه قراره کم بیارم،
پس این همه تلاش برای چی بود؟
⭕️ #فوری تعطیلی مدارس تهران و چند استان فردا یکشنبه ۲۳ آذر ماه 👇👇
خبر نهایی تعطیلی مدارس فردا
00:01
Відео недоступнеДивитись в Telegram
♨️ مدارس یکشنبه ۲۳ آذر تعطیل رسمی اعلام شد ⭕
◀️ مشاهده خبر و علت تعطیلی 🔍
animation.gif.mp40.08 KB
اگه یه روز خدا رو ببینم…
فکر کنم اولین چیزی که ازش میپرسم همین باشه:
کدوم درد من برات لذتبخش بود؟
کدوم لحظهی گریههام، کدوم شبِ بیخوابیهام،
کدوم زخمِ بازِ رو دلم
اونقدری قشنگ بود که هی لبخند زدی و هی ادامهش دادی؟
میپرسم چرا هر بار که گفتم «بسه»،
باز یه غصهی جدید گذاشتی روی قبلی؟
چرا هیچوقت از خودت نپرسیدی
این آدمی که ساختی چقدر ظرفیت داره؟
اگه یه روز ببینمش،
فقط یه «چرا» دارم
یه چرایی بزرگ،
که سالهاست تو گلوم گیر کرده
و هیچکس جز خودش جوابشو نمیدونه.
بالاخره رسیدم به همونجایی که نباید…
جایی که صدا تو گلوم میلرزه و نمیدونم از خستگیه یا بیحسی.
حالا دیگه نسبت به همهچیز بیتفاوتم؛
نه آمدن کسی برام مهمه، نه رفتنش.
اتفاقها رد میشن، مثل باد از کنارم عبور میکنن
و من فقط تماشا میکنم، همین.
روزامو میگذرونم، کارامو انجام میدم،
اما انگار یه لایه شیشهای بین من و دنیا افتاده.
همه چیز دیده میشه، اما هیچچیز لمس نمیشه…
