بهـشتِ مـن
Kanalga Telegram’da o‘tish
عشق آن است : که یوسف بخورد شلاقی درد تا مغز و سر و جان زلیخا برود:)
Ko'proq ko'rsatish2025 yil raqamlarda

203 372
Obunachilar
-29724 soatlar
-1 7487 kunlar
-7 73330 kunlar
Postlar arxiv
00:09
Video unavailableShow in Telegram
تا حالا به دوستداشتن دستها دقت کردین؟
1.10 MB
ناگهان میل شدیدی به خزیدن توی تختخواب، پنهان شدن از همهکس و همهچیز، و تا ابد خوابیدن، بر من غلبه کرد.
«هرگز همراهی ندیدم که به اندازهی تنهایی بتواند با انسان همراه شود.»
کتابخوانه نیمهشب - مت هیگ
به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها؛
بنگر وفای یاران که رها کنند یاری
مراقب آدمی که دوسِت داره باش. دنیا پر از آدمهاییِ که یه ذرهام دوسِت ندارن.
یه وقتایی غم انقدر طولانی میشه که دیگه روت نمیشه بگی هنوز بابت اون غمگینی.
کسی چه میدانست که ما
چندبار تلاش کردیم روحمان را
زیبا نگه داریم،
وقتی که جهان فقط به ما زخم میزد.
من تاریکی مطلقی که مال خودم باشه رو ترجیح میدم به اون نوری که به بقیه هم میتابه.
بزرگسالی این شکلیه که فردای شبی که مردی باید پاشی و دوباره زندگی کنی.
00:10
Video unavailableShow in Telegram
Hammasini ko'rsatish...
e958bde8-57ef-4942-9fd8-36b959838a39.mp45.48 KB
